نویسندگان | لیلا سلیمانی- محمدحسن صانعیپور -ناصر نیستانی - لیلاالسادات مروّجی |
---|---|
نشریه | دو فصلنامه مطالعات فهم حدیث |
ارائه به نام دانشگاه | بله |
شماره صفحات | ۸۱-۱۰۸ |
شماره سریال | ۱۹ |
ضریب تاثیر (IF) | 0.042 |
نوع مقاله | Full Paper |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲-۰۷-۰۱ |
رتبه نشریه | علمی - پژوهشی |
نوع نشریه | الکترونیکی |
کشور محل چاپ | ایران |
نمایه نشریه | : پایگاه استنادی علوم جهان اسلام – مگیران – نورمگز -گوگل اسکالر - پایگاه اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی |
چکیده مقاله
نخستین شیوهای که مورخان اسلامی تحتتأثیر محدثان، در نقل و نگارش تاریخ بهکار بردهاند، تاریخ نقلی است که مورخ همانند راوی به نقل صرف حدیث بسنده و در صورت نقد، تنها به بررسی وثاقت راوی اکتفا میکند. مورخ در آغاز، شایستگی راویان احادیث را به شیوه علم رجال و فنّ جرح و تعدیل احراز کرده و بهدلیل شباهت اسلوب نقد و بررسی تاریخ به حدیث، شناخت کافی به سندهای روایات، میزان وثاقت و عدم وثاقت، راوی جرح و تعدیل و محتوای حدیث داشته است. با این روش با سلسله سندهای اخبار تاریخی به یاری علم رجال و جرح و تعدیل شتافته و تصویر واضحی از پیدایش تاریخ از درون حدیث نشان میدهد. محدثان اسلامی و نیز مورخان غربی مانند شاخت، ینبل و موتسکی که در نقد احادیث پیشینه داشتهاند، در تحقیقات خود از روش تحلیل تاریخی متون و سنجش آنها ازطریق نمونههای مستقل و بیرونی استمداد جستهاند. برایناساس، بررسی فضای تاریخی راویانی که درباره آنها جرح و تعدیل وجود دارد، هدف اصلی این پژوهش است و باتوجهبه ضرورت رفع تعارض به شیوه (تحلیل سند – متن) با تمرکز بر بخش تعارض آرای رجالی به اعتبارسنجی این اقوال پرداخته و اندکی از تاریخِ پیرامونی این تعارضات را تحلیل و بررسی میکند. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای سازمان یافته و با پیادهسازی روش تحلیل اسناد - متن در علم رجال شیعه، راویانی چون هشامبنحکم و یونسبنعبدالرحمن که در توثیق و تضعیف آنها تعارض وجود دارد، بهعنوان متن مشترک، شناخته شده و با بهرهگیری از سلسله سندهای رجال کشی و ترسیم زنجیرهای راویان توثیق و تضعیفکننده، میتوان پیشینه این تعارضات را تاریخگذاری و اعتبارسنجی نمود. درنتیجه، با ترسیم شبکهای روایات جرح هشامبنحکم و یونسبنعبدالرحمن به حلقه مشترک این روایات که یعقوببنیزید و عبداللّهبنحجال است، میتوان دست یافت که نقش محوری در نشر روایات جرح را داشتهاند.نخستین شیوهای که مورخان اسلامی تحتتأثیر محدثان، در نقل و نگارش تاریخ بهکار بردهاند، تاریخ نقلی است که مورخ همانند راوی به نقل صرف حدیث بسنده و در صورت نقد، تنها به بررسی وثاقت راوی اکتفا میکند. مورخ در آغاز، شایستگی راویان احادیث را به شیوه علم رجال و فنّ جرح و تعدیل احراز کرده و بهدلیل شباهت اسلوب نقد و بررسی تاریخ به حدیث، شناخت کافی به سندهای روایات، میزان وثاقت و عدم وثاقت، راوی جرح و تعدیل و محتوای حدیث داشته است. با این روش با سلسله سندهای اخبار تاریخی به یاری علم رجال و جرح و تعدیل شتافته و تصویر واضحی از پیدایش تاریخ از درون حدیث نشان میدهد. محدثان اسلامی و نیز مورخان غربی مانند شاخت، ینبل و موتسکی که در نقد احادیث پیشینه داشتهاند، در تحقیقات خود از روش تحلیل تاریخی متون و سنجش آنها ازطریق نمونههای مستقل و بیرونی استمداد جستهاند. برایناساس، بررسی فضای تاریخی راویانی که درباره آنها جرح و تعدیل وجود دارد، هدف اصلی این پژوهش است و باتوجهبه ضرورت رفع تعارض به شیوه (تحلیل سند – متن) با تمرکز بر بخش تعارض آرای رجالی به اعتبارسنجی این اقوال پرداخته و اندکی از تاریخِ پیرامونی این تعارضات را تحلیل و بررسی میکند. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای سازمان یافته و با پیادهسازی روش تحلیل اسناد - متن در علم رجال شیعه، راویانی چون هشامبنحکم و یونسبنعبدالرحمن که در توثیق و تضعیف آنها تعارض وجود دارد، بهعنوان متن مشترک، شناخته شده و با بهرهگیری از سلسله سندهای رجال کشی و ترسیم زنجیرهای راویان توثیق و تضعیفکننده، میتوان پیشینه این تعارضات را تاریخگذاری و اعتبارسنجی نمود. درنتیجه، با ترسیم شبکهای روایات جرح هشامبنحکم و یونسبنعبدالرحمن به حلقه مشترک این روایات که یعقوببنیزید و عبداللّهبنحجال است، میتوان دست یافت که نقش محوری در نشر روایات جرح را داشتهاند.نخستین شیوهای که مورخان اسلامی تحتتأثیر محدثان، در نقل و نگارش تاریخ بهکار بردهاند، تاریخ نقلی است که مورخ همانند راوی به نقل صرف حدیث بسنده و در صورت نقد، تنها به بررسی وثاقت راوی اکتفا میکند. مورخ در آغاز، شایستگی راویان احادیث را به شیوه علم رجال و فنّ جرح و تعدیل احراز کرده و بهدلیل شباهت اسلوب نقد و بررسی تاریخ به حدیث، شناخت کافی به سندهای روایات، میزان وثاقت و عدم وثاقت، راوی جرح و تعدیل و محتوای حدیث داشته است. با این روش با سلسله سندهای اخبار تاریخی به یاری علم رجال و جرح و تعدیل شتافته و تصویر واضحی از پیدایش تاریخ از درون حدیث نشان میدهد. محدثان اسلامی و نیز مورخان غربی مانند شاخت، ینبل و موتسکی که در نقد احادیث پیشینه داشتهاند، در تحقیقات خود از روش تحلیل تاریخی متون و سنجش آنها ازطریق نمونههای مستقل و بیرونی استمداد جستهاند. برایناساس، بررسی فضای تاریخی راویانی که درباره آنها جرح و تعدیل وجود دارد، هدف اصلی این پژوهش است و باتوجهبه ضرورت رفع تعارض به شیوه (تحلیل سند – متن) با تمرکز بر بخش تعارض آرای رجالی به اعتبارسنجی این اقوال پرداخته و اندکی از تاریخِ پیرامونی این تعارضات را تحلیل و بررسی میکند. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای سازمان یافته و با پیادهسازی روش تحلیل اسناد - متن در علم رجال شیعه، راویانی چون هشامبنحکم و یونسبنعبدالرحمن که در توثیق و تضعیف آنها تعارض وجود دارد، بهعنوان متن مشترک، شناخته شده و با بهرهگیری از سلسله سندهای رجال کشی و ترسیم زنجیرهای راویان توثیق و تضعیفکننده، میتوان پیشینه این تعارضات را تاریخگذاری و اعتبارسنجی نمود. درنتیجه، با ترسیم شبکهای روایات جرح هشامبنحکم و یونسبنعبدالرحمن به حلقه مشترک این روایات که یعقوببنیزید و عبداللّهبنحجال است، میتوان دست یافت که نقش محوری در نشر روایات جرح را داشتهاند.نخستین شیوهای که مورخان اسلامی تحتتأثیر محدثان، در نقل و نگارش تاریخ بهکار بردهاند، تاریخ نقلی است که مورخ همانند راوی به نقل صرف حدیث بسنده و در صورت نقد، تنها به بررسی وثاقت راوی اکتفا میکند. مورخ در آغاز، شایستگی راویان احادیث را به شیوه علم رجال و فنّ جرح و تعدیل احراز کرده و بهدلیل شباهت اسلوب نقد و بررسی تاریخ به حدیث، شناخت کافی به سندهای روایات، میزان وثاقت و عدم وثاقت، راوی جرح و تعدیل و محتوای حدیث داشته است. با این روش با سلسله سندهای اخبار تاریخی به یاری علم رجال و جرح و تعدیل شتافته و تصویر واضحی از پیدایش تاریخ از درون حدیث نشان میدهد. محدثان اسلامی و نیز مورخان غربی مانند شاخت، ینبل و موتسکی که در نقد احادیث پیشینه داشتهاند، در تحقیقات خود از روش تحلیل تاریخی متون و سنجش آنها ازطریق نمونههای مستقل و بیرونی استمداد جستهاند. برایناساس، بررسی فضای تاریخی راویانی که درباره آنها جرح و تعدیل وجود دارد، هدف اصلی این پژوهش است و باتوجهبه ضرورت رفع تعارض به شیوه (تحلیل سند – متن) با تمرکز بر بخش تعارض آرای رجالی به اعتبارسنجی این اقوال پرداخته و اندکی از تاریخِ پیرامونی این تعارضات را تحلیل و بررسی میکند. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای سازمان یافته و با پیادهسازی روش تحلیل اسناد - متن در علم رجال شیعه، راویانی چون هشامبنحکم و یونسبنعبدالرحمن که در توثیق و تضعیف آنها تعارض وجود دارد، بهعنوان متن مشترک، شناخته شده و با بهرهگیری از سلسله سندهای رجال کشی و ترسیم زنجیرهای راویان توثیق و تضعیفکننده، میتوان پیشینه این تعارضات را تاریخگذاری و اعتبارسنجی نمود. درنتیجه، با ترسیم شبکهای روایات جرح هشامبنحکم و یونسبنعبدالرحمن به حلقه مشترک این روایات که یعقوببنیزید و عبداللّهبنحجال است، میتوان دست یافت که نقش محوری در نشر روایات جرح را داشتهاند.نخستین شیوهای که مورخان اسلامی تحتتأثیر محدثان، در نقل و نگارش تاریخ بهکار بردهاند، تاریخ نقلی است که مورخ همانند راوی به نقل صرف حدیث بسنده و در صورت نقد، تنها به بررسی وثاقت راوی اکتفا میکند. مورخ در آغاز، شایستگی راویان احادیث را به شیوه علم رجال و فنّ جرح و تعدیل احراز کرده و بهدلیل شباهت اسلوب نقد و بررسی تاریخ به حدیث، شناخت کافی به سندهای روایات، میزان وثاقت و عدم وثاقت، راوی جرح و تعدیل و محتوای حدیث داشته است. با این روش با سلسله سندهای اخبار تاریخی به یاری علم رجال و جرح و تعدیل شتافته و تصویر واضحی از پیدایش تاریخ از درون حدیث نشان میدهد. محدثان اسلامی و نیز مورخان غربی مانند شاخت، ینبل و موتسکی که در نقد احادیث پیشینه داشتهاند، در تحقیقات خود از روش تحلیل تاریخی متون و سنجش آنها ازطریق نمونههای مستقل و بیرونی استمداد جستهاند. برایناساس، بررسی فضای تاریخی راویانی که درباره آنها جرح و تعدیل وجود دارد، هدف اصلی این پژوهش است و باتوجهبه ضرورت رفع تعارض به شیوه (تحلیل سند – متن) با تمرکز بر بخش تعارض آرای رجالی به اعتبارسنجی این اقوال پرداخته و اندکی از تاریخِ پیرامونی این تعارضات را تحلیل و بررسی میکند. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانهای سازمان یافته و با پیادهسازی روش تحلیل اسناد - متن در علم رجال شیعه، راویانی چون هشامبنحکم و یونسبنعبدالرحمن که در توثیق و تضعیف آنها تعارض وجود دارد، بهعنوان متن مشترک، شناخته شده و با بهرهگیری از سلسله سندهای رجال کشی و ترسیم زنجیرهای راویان توثیق و تضعیفکننده، میتوان پیشینه این تعارضات را تاریخگذاری و اعتبارسنجی نمود. درنتیجه، با ترسیم شبکهای روایات جرح هشامبنحکم و یونسبنعبدالرحمن به حلقه مشترک این روایات که یعقوببنیزید و عبداللّهبنحجال است، میتوان دست یافت که نقش محوری در نشر روایات جرح را داشتهاند.