Authors | حسن احمدی زاده |
---|---|
Journal | تاریخ فلسفه |
Page number | ۷۹ |
Volume number | ۱۳ |
IF | ثبت نشده |
Paper Type | Full Paper |
Published At | ۱۴۰۱/۱۲/۲۸ |
Journal Grade | Scientific - research |
Journal Type | Electronic |
Journal Country | Iran, Islamic Republic Of |
Journal Index | ISC |
Abstract
فوکو و هگل دو متفکر تأثیرگذار هستند که بطور بنیادین با مسئله شناخت و تاریخ درگیر بوده¬اند، چنانکه بدون فهمی از جایگاه تاریخ در اندیشة این دو، درک درست اندیشه¬های آنها بسیار دشوار بنظر میرسد. گرچه فوکو بطور پراکنده در آثارش به هگل و تقابل خود با او پرداخته، اما این مهم را هرگز بگونهیی مبسوط روشن نساخته است. با اینهمه، با نگاهی به آثار او و بویژه آنچه او بعنوان دیرینهـتبارشناسی مطرح میکند، میتوان تقابلی اساسی بین این روش و رویکرد هگل به فلسفة تاریخ مشاهده کرد. این مقاله درصدد آنست که با خوانش دیدگاه هگل درباب تاریخ بمثابه فلسفة تاریخ، و نیز دیرینهـتبارشناسی، نشان دهد که چگونه این دو دیدگاه در تقابل با یکدیگر قابل فهم میشوند. دیدگاه فوکو، با تکیه بر آراء نیچه، با هر گونه متافیزیک یا فلسفة تاریخ کاملاً مخالف است؛ یکی مبتنی بر کلیت، عقل و غایت¬شناسی است، و دیگری مبتنی بر تکثر، گسست، و نبود هرگونه غایت کلی. همچنین تلاش خواهیم کرد تا روشن گردد که این دو متفکر در برخی مسائل، ازجمله مسائل اساسی در نسبت با تاریخ، دارای اشتراکاتی هستند، گرچه به این مسائل پاسخهایی کاملاً متفاوت داده شده است.
tags: تاریخ، دیرینه-تبارشناسی، فلسفه تاریخ، فوکو، هگل