از سوژه جنسی تا سوژه انقلابی: بازنمایی زن در گفتمان انقلاب اسلامی

نویسندگاننرگس نیکخواه قمصری-مینا هلالی ستوده
تاریخ انتشار۲۰۱۳-۱۲-۰۱
رتبه نشریهعلمی - پژوهشی
نمایه نشریهISC ,SID

چکیده مقاله

چنانچه اشاره شد, تا اواخر دهه چهل دو گفتمان رقیب حاضر در زمینه فرهنگی و سیاسی زن را به سان سوژه ای تعین یافته تنانه و مبتنی بر جسمانیتش موضوع اعمال قدرت سیاسی و مذهبی برمی ساختند . گفتمان سنتی تن زن را در پیوند با سلامت اخلاقی جامعه مفصل بندی نموده و حضور و نمایش آنرا عرصه عمومی به معنای رواج فساد و انحطاط اخلاقی و دینی جامعه معرفی می کرد و از اینرو حکم بر پوشیدگی و غیبت وی از جامعه می نمود .در مقابل گفتمان مدرن حکومت ,تن زن را در پیوند با دال ترقی و تمدن مفصل بندی نموده و حضور و نمایش آنرا در عرصه عمومی بسان نمادی از آزادی ,برابری و رفع تبعیض از وی در یک جامعه مترقی تعبیر می کرد . لیکن به موازات تحولات سیاسی ,اجتماعی و فرهنگی زمینه و گسستگی مفصل بندیهای هر یک بواسطه اثر بخشی استراتژی های واسازانه رقیب شرایط مساعدی برای جذب دالهای رها شده در فضای گفتمانگونگی حول دال برتری که واژگونی نظام استبدادی و تاسیس حکومت اسلامی دو رویه آن بود فراهم نمود . در چنین شرایطی زن نه به سان سوژه ای منحل در ساختارهای گفتمانی مسلط بلکه در مقام آفرینشگری خلاق و آزاد ,مسئول و متعهد به عرصه مبارزه فراخوانده می شود ,بی آنکه ویژگی های جسمی و زیستیوی در مقابل مرد برجسته شود.(کاربست استراتژی تخفیف و تشدید ) به بیانی دیگر ,ناتوانی شاه در فهم نیازها و انتظارات واقعی توده ناراضی، انسداد نظام سیاسی و امتناع از پذیرش تقاضاهای طبقات جدید و بالاخره اهمال و بی¬توجهی نسبت به نظام ارزش‌های بومی و ملی، توسعه را به گونه ای ناموزون را به پیش می‌برد .زن برساخته در گفتمان سنتی همچنان محروم از مشارکت اجتماعی فعال در حاشیه زیسته و زن تحصیل‌کرده و مدرن شهری در پیوند با دال‌های توسعه، پیشرفت و ترقی در کانون پروژه تمدن بزرگ شاه قرار می گرفت . اولی در پیوند مستقیم با سلامت اخلاقی جامعه طرد اجتماعی را تجربه می کرد و دومی علی رغم تجربه مواهب مدرنیزاسیون اقتصادی و اجتماعی، , در پرتو اندیشه‌های غرب ستیزانه روشنفکرانی چون جلال آل احمد و سپس شریعتی و دیگران به عنوان حامل اصلی میکروب بیماری غرب زدگی و مظهر و تجسم تمام عیار فتنه و فساد، اضمحلال اخلاقی، گم‌گشتگی فرهنگی و بی‌هویتی به سرگشتگی می‌رسید، .از اینرو دور از انتظار نبود به موازات تضعیف موقعیت هژمونیک گفتمان مسلط در معرکه جدال تجربه و تئوری ایدئولوژی گروه‌های مختلف چپ ,لیبرالها ,ملی گرایان و مذهبیون فعالانه درون روابطی قرار گیرد که بر فراز ویرانه های گفتمانی پیشین استوار می گشت . در واقع به موازات تشدید و تقویت صف آرایی‌های سیاسی میان حکومت و مخالفان آن خطوط متمایز زن برساخته حکومت و مخالفان سنت¬گرای آن نیز به طور فزاینده‌ای مورد تعارض قرار می گرفت . سوژه جنسی پیشا انقلابی در پیوند با دالهایی چون وابستگی، خانه نشینی و ناآگاهی و دوری از ارزش‌های اصیل خودی، غربگرایی و بی مسئولیتی طرد شده و به موازات مرکزیت یافتن دال واژگونی نظام سیاسی و انتساب صفاتی چون مسئولیت اجتماعی، خود آگاهی، استقلال و انتخابگری، بازاندیشی دینی، شجاعت به وی از سوی نیروهای معارض در مقام سوژه انقلابی تن زدوده و فارغ از جسمانیت باز آفرینی شد .جذابیت این سوژه برساخته به عنوان کارگزاری خلاق و مسئول در تعیین سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود و جامعه تا بدانجا مورد استقبال قرار گرفت که طیف وسیعی از زنان سکولار گرفته تا مذهبی صرف نظر از پایگاه‌های طبقاتی و گرایشات سیاسی را در کنار هم در جبهه واحدی بسیج نمود که همگی استفاده از چادر یا روسری را به عنوان نمادی از هویت ملی و تبلور اراده و آگاهی سیاسی زنانه در مبارزه علیه حکومت پهلوی انتخاب کردند. بنابراین ملاحظه می شود در آستانه انقلاب اسلامی، سوژه زنانه در پرتو استراتژیهای گوناگون غیریت ساز و مؤسس درون گفتمانی جدید از « تن موضوع اعمال قدرت» به« انسان عامل قدرت» ارتقا یافت و در پی بالا گرفتن زمزمه¬های مربوط به تصمیم شاه برای کشف مجدد اجباری حجاب که قرار بود توسط اشرف پهلوی در مراسم بزرگداشت روز زن -17 دی ,روز کشف حجاب توسط رضا شاه – اعلام شود ,نخستین تظاهرات زنان محجبه علیه رژیم شاه در شهر مشهد بر پا شد.( اطلاعات، ش:15507).سرکوب این تظاهرات اعتراض آمیز زنانه در هفدهم دی ماه 1356 بار دیگر رخدادی جدی را در منازعه قدرت میان حکومت و مخالفان مذهبی آن رقم زد و گسترش امواج آن در روزهای بعد به ویژه پس از انتشار مقاله روزنامه اطلاعات در هجدهم دی ماه با امظای مستعار احمد رشیدی مطلق که امام خمینی (ره )را رهبر این غائله و عامل ارتجاع سرخ و سیاه در ایران معرفی می کرد, در قم، مشهد و دیگر شهرها , تعطیلی بازارها و مدارس دینی ,طرح خواسته‌های سیاسی جدیتری را سبب شد و تا آنجا پیش رفت که طومار حکومت پهلوی را درهم پیچید.