خاموشی و خروش در احوال مولوی با تأکید بر پدیدارشناسی اصول اسفار اربعه

نویسندگانرضا روحانی و حمیدرضا کریمی ملایر
نشریهپژوهشنامه عرفان
ارائه به نام دانشگاهدانشگاه کاشان
شماره مجلد۲۱
نوع مقالهFull Paper
تاریخ انتشارپاییز و زمستان ۹۸
رتبه نشریهعلمی - پژوهشی
نوع نشریهچاپی
کشور محل چاپایران

چکیده مقاله

نظریه اسفار اربعه عرفانی یکی از جامع‌ترین تقریرات صورت گرفته از سلوک عملی است. هرکدام از این چهار سیر دارای تأثیراتی عملی و بعضاً خودآگاه و ناخودآگاه در زندگی سالک است. این تأثیرات موجب انگیزش‌ها و هیجاناتی در ذهن و عمل سالک است که براساس فلسفه پدیدارشناسی در مراحل مختلف احوال و اقوال او قابل شناسایی است. یکی از مهم‌ترین تأثیرات و پدیدارهای این اسفار، انواع مختلف سکوت و انزوا از خلق و در مقابل آن گفتن و خروشیدن در خلق، در سیری دیگر است که می‌بایست براساس نشانه­یابی آن­ها در زندگی سالک، تمایز داده شوند. مولوی یکی از بهترین نمونه عرفایی است که در سلوک خود هم دچار سکوت و خاموشی و هم دچار هیجانات روحی سرایش و گفتار بوده است. این جستار در پی تبیین علل و ارتباط این نوع از متناقض­نمایی سکوت و گفتار در احوال او براساس پدیدارشناسی اصول اسفار اربعه است.

متن کامل مقاله

tags: اسفار اربعه، حالات عرفانی مولوی، خاموشی مولوی، سخن‌گویی مولوی