اثر‌پذیری کلینی از پیشینیان در تدوین و تبویب اصول الکافی (مورد پژوهی؛ کتاب «عقل و جهل»، «ایمان و کفر» و «حجت»)

مجله مطالعات فهم حدیث؛دوره8؛شماره2؛1401
 

حسین ستار[1]

سیدمحمد موسوی[2]*

سیدامیرالیاس موسوی[3

 

چکیده

در این پژوهش، کوشش شده تا با بررسی ساختار و چارچوب حاکم بر «اصول الکافی»، اثرگذاری پیشینیان بر کلینی در تبویب و تدوین این کتاب، واکاوی شود. با همین هدف و با روش توصیفی-تحلیلی، به بررسی ساختار حاکم بر چینش روایات و نظریه «اقتباس» یا «ابتکار» کلینی در تدوین اصول کافی، پرداخته شده است. نگارنده در این پژوهش، تلاش می‌کند تا نشان دهد که روش موضوع­محور کلینی در چینش احادیث-در مقابل کتب حدیثی مُسندی-از جنبه ساختاری-هر چند در مواردی ابداعی- بیشتر تأثیرگرفته از پیشینیان بوده است. در این مسیر، کلینی از «المحاسن» احمد بن خالد برقی و «بصائرالدرجات» محمد بن حسن صفار، بهره جسته است. همچنین بررسی نظر برخی از مستشرقان که تدوین اصول الکافی را متأثر از جریان عقل‌گرای حوزه حدیثی بغداد می‌دانند، نشان می‌دهد که اصول الکافی، نمودار جریان نص‌گرای حوزه حدیثی قم بوده است.

کلیدواژه­ ها:طبقه­ بندی روایات، اصول اربعمأه، تبویب موضوعی، تبویب احادیث، الکافی.

 

1. طرح مسأله

«الکافی» نوشته محمد بن یعقوب کلینی رازی (م329)، از مهم­ترین و معتبرترین جوامع اولیه روایی امامیه است که به عنوان منبعی برای شناخت باور‌های شیعیان امامیه محسوب می‌شود. الکافی از بخش‌های مختلفی تشکیل شده که شامل روایت­ها و احادیث پیامبر (ص) و ائمه (ع) است.

کلینی به مدت 20 سال به تدوین الکافی پرداخت (نجاشی، 1416ق، 377)؛ زیرا عصر حضور ائمه (ع) به پایان رسیده بود و ایشان در بین شیعیان حضور نداشتند که پاسخ­گوی مسائل آن­ها باشند. به همین جهت، جمع­آوری یک دوره روایات در باب اصول اعتقادی و احکام عملی شیعیان، ضرورت داشت؛ در نتیجه، کلینی بخشی از احادیث کتاب الکافی را ناظر به اعتقادات[7] و برخی دیگر از احادیث آن را براساس کیفیت، نحوه اعمال و چگونگی رفتار شیعیان، جمع‌آوری و تنظیم کرد.

چینش فعلی کتاب الکافی براساس سه بخش: اصول، فروع و روضه، سامان یافته و از دیرباز، محل رجوع عالمان شیعی است. گفتنی است مهم­ترین بخش این کتاب از عناوین سه‌گانه فوق، «اصول الکافی» است؛ زیرا این بخش مرتبط با اعتقادات شیعیان است و در این مدت، کلینی توانست به دلیل دسترسی به اصول اربع­مأه با کمترین واسطه، عقاید ناب مذهب تشیع را برای آیندگان به ودیعت بگذارد. وی هر بخش از کتاب الکافی را به نحوی سامان بخشیده که هرکدام دارای ابواب جداگانه است. اصول الکافی از هشت بخش کلی تشکیل شده و کلینی هرکدام از این بخش‌ها را با عنوان «کتاب» نام­گذاری کرده است.

موضوع طبقه‌بندی در حوزه احادیث و تبویب و تنظیم آن­ها، از سده اول هجری مطرح بود و در قرن دوم در اثر انتقال علوم به جهان اسلام و گسترش روش‌های طبقه‌بندی، طبقه‌بندی احادیث و چگونگی تبویب آن­ها نیز دچار تحول شد. محدثان اهل سنت، سبک‌های مختلف نگارشی همچون: مسندنویسی، مصنف‌نویسی (نک. معارف، 1383ش، 22-23)، سنن (همان، 1393ش، 144) و جامع‌نگاری را تجربه کردند و در درون این گونه‌های نگارشی، از قواعد مختلف طبقه‌بندی استفاده شد. در فضای حدیثی شیعه نیز سبک‌های مختلف نگارشی و قواعد طبقه‌بندی، مورد استفاده قرار گرفت. این روند طبقه‌بندی در کتب اربعه به خصوص درباره الکافی، مورد توجه قرار گرفته است.

با در نظر گرفتن این مطلب و اینکه کلینی اصول الکافی را به صورت طبقه‌بندی شده از کتاب «العقل و الجهل» آغاز نموده و با کتاب «العشره» به پایان رسانده است، این مسئله مورد توجه محققان حدیث­پژوه قرار می­گیرد که صاحب اصول الکافی برای تنظیم کتابش، از سیری نظام­مند برای چینش هر باب، بهره جسته و ساختاری که از آن برای تنظیم این فصول پیروی کرده، نظام‌مند بوده و روایت­ها را با عقبه فکری و سیر منطقی، کنار یکدیگر جای داده است.[8] درواقع کلینی، کتب و ابواب موجود در اصول کافی را براساس ساختار و نظامی بدیع و ابتکاری سامان داده و نگارش هر قسمت از کتاب، ابواب و نام­گذاری آن را از کتب پیشینیان، به خصوص مشایخ حدیثی پیش از خود، اقتباس کرده است.

اهمیت مسئله، زمانی مشخص می‌شود که عده‌ای براین باورند که کلینی با حضور و تدوین الکافی در بغداد، از مَشرب حوزه حدیثی خویش دست برداشت و به محدثان عقل‌گرای بغداد تمایل پیدا کرد و کتاب خویش را با رویکرد حوزه حدیثی بغداد، تدوین نمود. برخی از خاورشناسان (نیومن، 1386ش، 347) با تحلیل مقایسه‌ای بین کتاب اصول الکافی و بصائرالدرجات، اذعان می‌کنند که الکافی از نص‌گرایی قم، برگشته و با اضافه نمودن کتاب «عقل و جهل» به کتاب اصول الکافی، چهره‌ای جدید از شیعه را در بغداد به نمایش گذاشت. در بازخوانی علت این رویکرد کلینی، اندرو نیومن معتقد است که کلینی برای آن­که بتواند جایگاهی در میان محدثان عقل‌گرای بغداد بیابد، به تقلیل و پراکنده نمودن احادیث منزلت و جایگاه اهل بیت (ع) همت گماشت (نک. نیومن، 1386ش، 276، 319، 232، 323، 347). به گفته نیومن: «نیاز‌های شیعیان بغداد، با نیاز‌های قمی‌های یک نسل پیش‌تر -که بصائرالدرجات برای آن­ها تدوین شده بود- تفاوت داشت. گفتمان کلامی غالب در میان شیعیان بغداد، ماهیتی عقل‌گرا داشت» (نیومن، 1386ش، 305).

مطالعه پیش­رو، گامی مهم برای شناخت ابعاد تدوین کتاب اصول الکافی و سیره علمی کلینی در گردآوری روایات، محسوب می‌شود. همچنین در راستای تجزیه و تحلیل ساختار حاکم بر تدوین/تألیف اصول الکافی، نظریه «اقتباس» کلینی از پیشینیان یا «ابتکار» در تدوین اصول الکافی، به­طور مجزا مورد مطالعه و بررسی قرار می­گیرد.

- بنا به نظر یکی از محققان معاصر حدیث­پژوه (نک. حسین پوری، 1387ش، 2: 21)، نگارش اصول الکافی مشتمل بر سه بخش: اصول، فروع و روضه، هیچ­گاه از سوی کلینی انجام نپذیرفته و نه تنها تا سال­ها پس از وی نیز این تقسیم‌بندی میان علمای امامیه مرسوم نبوده، بلکه حتی سخنی درباره این چینش، در کتب امامیه یافت نشده است. به نظر می‌رسد این تقسیم‌بندی، از قرن یازدهم - در دوران اوج اخباریان - متداول شده است. اگرچه کتاب «روضه» توسط کلینی نام­گذاری شده است، اما وی هیچ­گاه از نام اصول و فروع در بخشی که مربوط به اعتقادات و احکام عملی شیعیان بوده، استفاده نکرده است. چنین به­نظر می­رسد که وی کتاب روضه را در عرض اصول و فروع الکافی، قرار نداده است. این محقق با تتبعی که انجام داده است، اذعان می‌کند که این نکته مهم، از سده‌های یازدهم هجری فراتر نمی‌رود و کهن‌ترین گزارشی که در این مورد وجود دارد، از سخن ملامحمدامین استرآبادی (م1033) در کتاب «الفوائد المدینه»، سرچشمه می‌گیرد: «... فانّی قد قرأتُ اصولَ کتاب الکافی ...»[9] (استرآبادی، 1426ق، 379). از این تعبیر، در کتب علمای پس از ایشان نیز استفاده شده است و سید محمد تقی موسوی (م1094)- که حواشی سید بدرالدین عاملی بر اصول الکافی را سامان داده است- در پایان گزارش خود این­گونه می‌نویسد: «... فَرَغْتُ مِن جَمْعِ حَوَاشِی الاصُولِ مِن خَطِّهِ قَدَّسَ اللَّهُ سِرَّهُ ... وان یُوَفِّقَنِی اللَّهُ لِجَمْعِ حَوَاشِی الْفُرُوعِ فی مَحَلِّ آخَرَ...»[10] (عاملی، 1383ش، 301). از این سخن، چنین برداشت می‌شود که دو اصطلاح «اصول» و «فروع» در زمان ایشان، مرسوم و مورد استعمال علمای امامیه بوده است.

بنابراین نمی‌توان تقسیم‌بندی الکافی را براساس اصول، فروع و روضه، طبقه‌بندی کلینی تلقی نمود؛ در نتیجه، برای درک ذهنیت کلینی در نحوه چیدمان کتب و ابواب و نیز آگاهی یافتن نسبت به اندیشه وی، نمی­توان تنها به این تقسیم­بندی بسنده کرد. با در نظر گرفتن این مطلب مهم، چنین می‌نماید که باید به ابعاد تقسیم‌بندی اصول الکافی، از زوایای دیگری نگریست و به چرایی و چگونگی تنظیم کتب و ابواب آن پرداخت؛ درنتیجه، دستیابی به پاسخ مطلوب برای این پرسش­ها، هدف اصلی این پژوهش است.

- کتاب دوره شکل‌گیرى تشیع دوازده امامى (گفتمان حدیثى میان قم و بغداد) (1386) آندرو. جى، نیومن: از اولین کتبی است که در آن، یک مستشرق به طور خاص، جوامع حدیثی شیعه را مورد بررسی قرار داده و به مقایسه سه کتاب جامع حدیثی پرداخته است. این سه کتاب حدیثى، «الکافی» محمد بن یعقوب کلینى، «بصائرالدرجات» محمد بن حسن صفار قمى و «المحاسن» احمد بن محمد برقى است. براساس پژوهش نیومن، الکافى، کتاب حدیثی است که براى جامعه امامى بغداد، تدوین شده است (نیومن، 1386ش، 78).

به نظر نیومن، بررسی اسناد این احادیث، مؤید آن است که الکافی، طرحی است که به‌نحوی روشمند، گرایش‌های موجود در اخباری­گری قمی را- که در بصائرالدرجات مشهود بوده- کم اهمیّت نشان داده است. نیومن معتقد است که کلینی از گردآوری الکافی، هدفی دوگانه داشته است: احادیث اصول الکافی و به میزان کمتری، احادیث روضه، مانند: بصائر، مبانی کلامی رجوع به ائمه-به عنوان منابع معتبر و نهایی علم-را پی‌ریزی می‌کنند. دیگر احادیث الکافی-تقریبا سه چهارم آن-به مسائل مربوط به عمل و رفتار فرد و جامعه و یا عمل و رفتار شخصی و عمومی می‌پردازند که این احادیث، در پنج جلد فروع الکافی قرار دارند. احادیث موجود در فروع الکافی- بخش عمده احادیث الکافی-همانند بیشتر احادیث نسخه موجود محاسن برقی، تصویر جامعی از دستورات ائمه در باب مسائل مربوط به رفتار روزانه شخصی و عمومی، ارائه می‌دهند (همان، 272).

با توجه به این اثر نیومن، به­نظر می­رسد که وی در این کتاب، تصمیم دارد با روش مقایسه‌ای، محتوای المحاسن برقی و بصائر الدرجات صفار و الکافی کلینی را با یکدیگر بسنجد. نویسنده، اسناد و مفاد روایاتی را که در کتاب‌های کلامی الکافی وجود داشته، مورد توجه قرار داده است و قصد دارد با مقایسه این سه کتاب روایی، نشان دهد که این سه مجموعه، از حیث راویانِ روایات، شیوه‌های تنظیم روایات و نیز مفاد روایاتی که هرکدام مطرح کرده‌اند، با یکدیگر متفاوتند (همان، 451).

با توجه به این­که نیومن در اثر خود به بررسی مقایسه‌ای الکافی با المحاسن و بصائرالدرجات پرداخته است، نگارنده در این پژوهش، به تأثیر‌پذیری شکلی و ساختاری اصول الکافی از کتب پیشینیان می­پردازد.

- مقاله روش شیخ کلینی در طبقه‌بندی روایات الکافی (1393ش) سید مهدی لطفی، چاپ شده در فصلنامه مطالعات قرآن و حدیث: لطفی در این پژوهش، به مطالعه روش طبقه‌بندی احادیث در الکافی پرداخته است. براساس این پژوهش، روش طبقه‌بندی احادیث، متأثر از نظام طبقه‌بندی در هر دوره‌ای است که مؤلفان کتب با در نظر گرفتن روش‌های مرسوم در عصر خویش، به آن می‌پردازند. با در نظر گرفتن این مطلب، می‌توان گفت کلینی نیز از این قاعده مستثنا نبوده است. نویسنده در این مقاله، روش طبقه‌بندی عصر کلینی را «طبقه‌بندی مفهومی آموزه‌های حدیثی» نامیده و کوشیده است با تمسک به محور‌های موجود در مقدمه، الکافی جامع حدیثی کلینی را متأثر از شیوه درختی از کل به جزء یا از اصل به فرع، معرفی کند.

- مقاله تبارشناسی منابع روایات اعتقادی الکافی (1396ش) اسماعیل ثابتی و سیدکاظم طباطبایی­پور، چاپ شده در فصلنامه قیم: پژوهشگران این اثر، با ژرفکاوی در اسناد روایات الکافی، توانستند بخشی از روایات آن را مورد مطالعه قرار داده و نشان دهند که اگرچه کلینی، این اثر را از آثار و مرویات محدثان مکتب قم، اخذ کرده است، اما از روایات افرادی چون سهل بن زیاد و محمد بن عیسی عبیدی- که در نگاه محدثان مکتب قم، چهره­های موجه و محبوبی به شمار نمی­روند- بسیار بهره برده است. او همچنین از منابعی استفاده کرده است که نزد محدثان قم و نیز محدثان و رجال­شناسان بغداد، منابعی غیر قابل اعتماد و غلوآمیز به شمار می­روند. علاوه بر این، هرچند وی انتقادهایی نسبت به دو جریان فکری هشام بن سالم و هشام بن حکم داشته، اما از آثار هر دو جریان، بهره برده است.

با توجه به آنچه ذکر شد، نگارنده در این پژوهش می­کوشد ضمن تأکید بر روش موضوع­محور کلینی در چینش احادیث، جنبه ساختاری اصول الکافی را نیز مورد توجه قرار داده و نگرش کلینی درباره نحوه ساماندهی و تبویب الکافی را بازشناسد. علاوه بر این، در این پژوهش، به ابتکار و اقتباس کلینی در تدوین اصول الکافی از پیشینیان نیز توجه خواهد شد و با ارزیابی دیدگاه بعضی از مستشرقان از یک­سو و تأمل بر چگونگی تدوین اصول الکافی از سوی دیگر، اثرپذیری وی از مکتب عقل­گرای بغداد نیز، مورد بررسی قرار می­گیرد.

2. گونه‌های تدوین کتب حدیثی

پیشینیان از سده‌های اول هجری، کتاب‌های حدیثی خویش را معمولاًأ با موضوع و عنوانی خاص فراهم می‌آوردند. هر نویسنده، با ذوق و ذکاوت و پیشینه علمی خویش برای سامان بخشیدن به مطالب خود، آن را تحت عنوان و نظام خاصی طرّاحی نموده و هر مطلب را در جای مناسب، قرار می‌داد (آقابزرگ تهرانی، 1403ق، 2: 125-167؛ 6: 302). می‌توان گفت مبوّب ساختن هر کتاب حدیثی، برگرفته از زاویه نگاه محدث به موضوع کتاب و روش تحلیل وی نسبت به موضوعی است که درباره آن، در حال گردآوری روایات بوده است.

دیدگاه کلینی در نگارش کتاب الکافی نیز، از این قاعده مستثنی نبوده است؛ زیرا وی به موضوع­ها و مسائل مهم مربوط به دوران معاصر خویش، با تبویب خاص و منحصربه­فرد کتاب الکافی، به خوبی پاسخ گفته است (نک. حجت، 1388ش، 34).

شکی نیست شیعیان نیز در طول تاریخ، اهتمام ویژه‌ای به نگارش احادیث ائمه (ع) داشته‌اند. نگاهی گذرا به بخشی از مکتوبات حدیثی سده‌های نخستین و نگاشته‌های به جا مانده، گواهی بر این مدعاست. دسته‌بندی احادیث در میان مسلمانان، از دوران گذشته معمولا به دو شکل زیر، رایج بوده است:

روش مسندی: در این روش، اخبار هر راوی-فارغ از اینکه دارای چه محتوایی است-در یک نگاشته، گردآوری می‌شد؛ نظیر کتاب مسند (معارف، 1393ش، 120؛ صالح، 1363ش، 305) احمدبن­حنبل.

روش موضوعی: در این روش، احادیث با موضوع مشابه را از روات مختلف، جمع­آوری کرده و آن­ها را به­عنوان زیرمجموعه یک موضوع مستقل، قرار می­دادند (نک. مسعودی، 1384ش، 139).

با نگاهی گذرا به شیوه نگارش کتب شیعیان در سده‌های نخستین، مشخص می­شود که از همان آغاز، علمای امامیه در تدوین کتب حدیثی، روش دوم را پسندیده و با اندکی مسامحه می‌توان اذعان کرد که کم و بیش، همه آن­ها نوشته‌های خود را براساس روش موضوعی، بنیان نهاده بودند. در مقابل، روش مسندی در میان اهل سنت، طرفداران بسیار داشته و آن­ها کتب حدیثی خویش را- به­خصوص در ابتدا-بر پایه این روش، بنا نهاده و به نگارش جوامع حدیثی به صورت مسندی روی آوردند.

3. پی‌جویی علت تدوین کتب روایی موضوعی

برای پی‌جویی علت گرایش شیعیان به نگارش کتب موضوع­محور، دلایل مختلفی را می‌توان در نظر گرفت. برای دستیابی به علت انتخاب این رویکرد توسط اندیشمندان محدث شیعی، باید به چگونگی تعامل و دادوستد محدثان و دانشوران با مردم روزگار خویش، پرداخته شود. با نگاهی به تاریخ زندگی راویان حدیث و اقتضائات زمانه آن­ها، علت تمایل محدثان به روش دوم، آشکار خواهد شد.

شیعیان از زمان امام محمدباقر (ع) به شکل بسیار گسترده و پیچیده، احکام فقهی و عملی خویش را از ایشان می‌پرسیدند و شرایط اقتضا می‌نمود شیعیانی که به ایشان دسترسی نداشتند و از کانون امامت دور بودند، به یاران و وکلای آن­ها تمسک جسته و یاران ایشان در جایگاه پاسخ­گویی به سوالات شرعی مردم قرار می‌گرفتند (نک. سبحانی، بی­تا، 63، 92). بر این اساس، محدثان شیعه، بر پایه مکاتبات رسیده از ائمه (ع) به فراخور سؤالات مردم، خواسته آن­ها را اجابت می‌کردند.

در چنین فضایی، نگاشتن کتب حدیثی که همه احادیث آن تحت یک عنوان و موضوع خاص می‌بود، شرایط را برای یاران ائمه (ع) برای پاسخ­گویی، آسان­تر نموده و احادیث آن موضوع -که در اصول اربع­مأه به نوعی دچار پراکندگی شده بود- تحت یک موضوع و مسئله خاص، گردآوری می‌شد. از همین روی، یاران ائمه (ع) به هنگام پاسخ، به دیدن احادیث هم­موضوع یا هم­مضمون و گاه احادیث معارض با یک حدیث، نیاز داشتند و این روش، نیاز یاران ائمه را به بهترین شکل ممکن، میسر می‌نمود. به بیانی دقیق‌تر، تدوین موضوعی احادیث، نیاز بزرگان شیعی را برای پاسخ­گویی به جویندگان حقیقت، برآورده می‌کرد (نک. مسعودی، 1384ش، 28-30، 173-174).

علاوه بر این، کار آموزش و فراگیری احکام دینی در روش موضوعی، آسان­تر و بازدهی این روش نسبت به روش مسندی، بیشتر می­شد؛ زیرا این مطلب، باعث می‌شد مشتاقان یادگیری معارف اهل بیت (ع)، از اطراف و اکناف بلاد اسلامی با دسترسی به این کتب، بتوانند به شکل ساده­تری به پاسخ پرسش­های خود، دست یابند.

نگارش این دست از نگاشته‌ها، میان علما مرسوم بوده است؛ به عنوان مثال: علمای شیعه، از این زاویه، کتب حریز بن عبدالله سجستانی را مورد مطالعه قرار داده و برای یادگیری و اطلاع از آداب و احکام نماز، کتب ایشان را نمونه و الگویی مطمئن و مطلوب، قلمداد می‌نمودند (برای نمونه‌هایی از اعتماد بزرگان شیعه به این کتاب، نک. کلینی، 1363ش، 3: 311، 363؛ صدوق، بی­تا، 1: 3).

دلیل دیگری که به چرایی تدوین مکتوبات حدیثی موضوعی پاسخ می‌دهد، گرایش، تخصص و توانایی روات در سامان دادن به موضوعات آثارشان است و این مطلب نیز در نوع خود، اهمیت دارد. روشن است مکتوبات نویسندگانی با عقبه کلامی، رنگ و بوی مسائل کلامی دارد و بیشتر گرایش و تمایل آن­ها، در تدوین کتب موضوع­محور، موثر بوده است (رجوع شود به نمایه‌هایی از گزارش نجاشی درباره نگاشته‌های هشام­بن­حکم: نجاشی، 1416ق، 433).

4. خاستگاه گردآوری احادیث موضوعی تحت عنوان «کتاب»

تبویب موضوعی نگاشته‌های حدیثی در سده‌های نخست هجری، به مرور زمان، تکامل و بهبود یافت. باید عنوان کرد که اخبار ائمه درباره یک موضوع خاص کلامی-همچون: توحید، نبوت، امامت و ... یا یک موضوع فقهی- همچون: نماز، حج و ... از طرف نگارندگانی که معمولا ناقل آن احادیث بوده و برخی دیگر فقط به گردآوری آن روایات همت گماشته بودند، در یک مجموعه و تحت یک موضوع خاص قرار گرفت. این مجموعه‌ها با عنوان «کتاب» نام­گذاری شد و باید متذکر شد که برداشت پیشینیان از این واژه با آنچه غالباً در عصر حاضر از آن برداشت می‌شود، کم و بیش متفاوت است. باید خاطرنشان کرد که بسیاری از این کتاب‌ها، مجموعه‌ای از چندین حدیث درباره یک موضوع واحد و یکسان بودند؛ اما به ندرت اتفاق می‌افتاد که در قرن‌های نخستین هجرت، حجم زیادی از احادیث، تحت عنوان «کتاب» جمع‌آوری شود (این نکته، جنبه غالبی دارد و وجود هر مکتوب حدیثی حجیم را، نفی نمی­کند. (نک. روایات کتاب الزهد حسین بن سعید که دارای 293 حدیث است.)[11]

با افزایش مکتوبات حدیثی، روند تبویب احادیث نیز پابه­پای تدوین روایات ائمه، رشد یافت و کامل­تر شد. برای مثال، می‌توان به تبویب موضوعی مسائل علی بن جعفر (م220) اشاره نمود که نجاشی، این روایات را به دو طریق نقل می‌کند: یک نسخه مبوّب و نسخه دیگر، غیر مبوّب (نجاشی، 1416ق، 662).

در بررسی مسائل علی­بن­جعفر، چنان می‌نماید که این کتاب در تدوین اولیه خود، مبوّب و تحت عنوانی خاص، منظم نشده و فقط بعضی از سؤال­های علی بن جعفر از برادرش امام کاظم (ع) در موضوعات گوناگون فقهی، در این کتاب، ذکر شده است؛ در نتیجه، سخن نجاشی با آنچه در حقیقت وجود دارد، ناهماهنگ است. به گفته نجاشی: این کتاب، دو نسخه دارد: یکی مبوّب و دیگری غیر مبوّب. ایشان از طریق حمیری به نسخة غیر مبوّب دسترسی دارد؛ درحالی­که نسخه‌ای که ما در خارج از حمیری داریم، نسخة مبوّب است و نجاشی، به عکس آورده است.[12] البته با گذر زمان، افرادی با تبویب موضوعی مسائل علی بن جعفر براساس موضوع فقهی، کوشش نمودند. نمونه دیگر، تبویب مشیخه حسن بن محبوب از سوی داود بن کوره قمی بر پایه موضوعات فقهی است (نجاشی، 1416ق، 159).

روند مبوّب‌سازی احادیث در آن روزگار، چنان بود که کسانی چون داوود بن کوره قمی، بیشتر فعالیت حدیثی خود را به شکل موضوعی سامان داده و کمتر به شکل مسندی می‌پرداختند. وی، «نوادر» احمدبن­محمد بن عیسی را براساس موضوعات فقهی، مبوّب ساخته بود (نک. نجاشی، 1416ق، 81-83).

5. الکافی؛ برجسته‌ترین کتاب حدیثی موضوع­محور

همان­طور که پیش از این نیز عنوان شد، برخی بر این باورند که تنسیق و مرتب‌سازی احادیث اصول الکافی، براساس موضوعات، سامان یافته است. کلینی که به­عنوان یکی از دقیق‌ترین محدثان در تألیف حدیث، شناخته شده (حلی، 1402ق، 145)، با پیگیری این روش به تنظیم درختی روایات موجود در الکافی، همت گمارد؛ به­طوری­که براساس این روش، اصول و فروع الکافی دارای چند کتاب بوده و هر کتابی، مشتمل بر چند باب و هر باب، از چند حدیث تشکیل شده است (نک. حجت، 1388ش، 34).

اصول الکافی، اغلب به عنوان برجسته‌ترین میراث روایی مکتوب موضوع­محور، شناخته شده است؛ زیرا همان­طور که کلینی در مقدمه کتاب الکافی متذکر شده: با وجود اختلاف شیعیان در شناسایی معارف اصیل امامیه و فقدان یک کتاب جامع حدیثی (نک. کلینی، 1363ش، 1: 9)، بهترین الگو برای تدوین کتب روایات ائمه، طبقه‌بندی موضوعی احادیث است و این طبقه­بندی، برجسته‌ترین راه برای پاسخ­گویی به سوالات شیعیان در عصر غیبت کبری تلقی می‌شد. تحقق این امر مهم، مرهون تدوین کتبی است که مراجعه مخاطبان به آن­ها آسان باشد.

کلینی با پذیرش این مبنا و عمل براساس آن، به دلیل فراوانی موضوعات مبتلابه، نابسامانی در چینش موضوعی کتب روایی پیشینیان و توجه به گزارش جعفر بن قولویه در مقدمه کامل الزیارات (نک. همان، 4) به سوی الگویی نظام‌مند در جهت تدوین اصول الکافی «عنوان محور» اقدام نمود.

6. اقتباس از کتب روایی پیشینیان برای تدوین اصول الکافی

درباره چگونگی دسترسی به منابع کلینی در تألیف کتاب الکافی، دیدگاه‌هایی مطرح شده است. از جمله این دیدگاه‌ها می­توان به شناسایی و همانندجویی کتب حدیثی پیش از الکافی و تطبیق آن­ها با روایات موجود در الکافی و نیز توجه به قرائنی برای احراز مأخذ بودن این کتب، اشاره کرد (نک. فرزندوحی و دیگران، 1391ش، 115). آنچه در این بخش به آن اشاره خواهد شد، پیرامون تعبیری است که نشان‌دهنده استفاده کلینی از نُسخ و کتب دیگری در تدوین الکافی است. براساس این پژوهش، روایات اصول الکافی، اغلب از طریق سماع یا قرائت شیخ حدیثی دریافت نشده‌اند تا در کتاب اصول الکافی کنار یکدیگر قرار گرفته باشند؛ بلکه بعضی از روایات-همانطور که پیش از این بیان شد-از کتب اصول اولیه روایی (اربع­مأه) گرفته شده‌اند.

ممکن است کلینی در کتاب خود، صاحب کتاب یا اصل حدیثی را نام برده یا تلویحأ به آن اشاره­ای داشته باشد؛ به­طوری­که وی از تعبیر «فی نسخه اخری»، در روایات الکافی استفاده کرده و این عبارت، به بهره‌مندی کلینی از کتب و نسخی اشاره دارد که از طریق تلمذ و سماع در برابر شیخ حدیثی دریافت نکرده است. با جستجو در تمام احادیث الکافی، حدود 202 مرتبه تعبیر «فی نسخهٍ اخری» در میان روایات الکافی مشاهده شد. البته محتمل است که کلینی روایتی را سماع کرده و نسخه دیگری از همان روایت سماع شده را به صورت­های دیگر یا نسخه مکتوبی از آن حدیث را در اختیار داشته باشد.

6-1. اثرپذیری کلینی از پیشینیان در کتاب عقل و جهل

مقدمه کلینی بر الکافی می‌تواند زاویه نگرش وی را بر شیوه سامان­دهی و تبویب احادیث اصول الکافی نمایان سازد. در واقع این مقدمه، به بازتاب عقاید کلینی کمک می‌کند. مقدمه‌نویسی کلینی بر این کتاب، برخلاف کتاب الجامع الصحیح بخاری و مسلم نیشابوری و نیز المحاسن برقی و بصائرالدرجات صفار، نسبت به کتب حدیثی عصر و زمان وی، امری تا حدودی تازه، محسوب می‌شود؛ و این مورد، نشان از ساختار تألیفی الکافی در نگارش آن است.

مقدمه ارزشمند الکافی، کمک شایانی به شناخت اندیشه و پیش­فرض‌های ذهنی کلینی نموده و رویکرد وی را در تألیف الکافی نمایان می‌سازد. کلینی در ادامه سبب تألیف الکافی با نقل شکواییه از برادر دینی خویش، که از زمانه و جهالت مردمان و دوری مردم از عقاید ناب امامیه و فرهنگ شیعی شکایت نموده است، دیانت‌ورزی بدون عقل را مورد انتقاد جدی قرار داده است. به همین دلیل، وی در مقدمه کتابش، تلاش می‌کند عقل را به عنوان مهم­ترین گوهر حرکت به سوی معرفت توحیدی تلقی کرده و با ذکر اهمیت عقل، آن را «قطب» خوانده و تأکید می‌کند که حجت در تکلیف، بر مدار آن می‌چرخد و براساس آن، ثواب و عقاب معنی می‌یابد: «اذ کان الْعَقْلِ هُوَ قُطْبُ الذی علیه الْمَدَارِ وَ بِهِ یُحتَجُّ وَ لَهُ الثَّوَابِ وَ علیه الْعِقابِ» (کلینی، 1363ش، 1: 56).

این کلام، نشانه خوبی برای شناخت جایگاه عقل نزد کلینی است. البته این مطلب به این معنا نیست که کلینی در تدوین و تبویب الکافی، بی‌نیاز از کتب متقدمان بوده و بدون الگوگیری از منابع حدیثی پیشینیان، کتاب عقل و جهل را سرآغاز الکافی قرار داده باشد؛ بلکه چنین می‌نماید که ایشان از کتاب محاسن برقی در تدوین کتاب عقل و جهل نیز، بهره جسته است.

باید تأکید کنیم بحث این پژوهش در نظریه اقتباس کلینی از کتب پیشینیان، ناظر به بهره‌گیری ساختاری وی از کتب پیش از خود است. در واقع، بحث ما در این پژوهش، محتوایی نیست؛ بلکه نگاهی شکلی و ساختار‌شناسانه داریم. البته این اثرپذیری شکلی نیز، برخاسته از نوع نگرش کلینی است.

برای تبیین اثرپذیری کلینی از پیشینیان در کتاب عقل و جهل، می‌توان احتمالات متعددی را در نظر گرفت:

  1. احمد بن خالد بن برقی صاحب کتاب محاسن، پیش از کلینی می­زیست و در عصر خویش، از بزرگان مکتب قم شمرده می­شد. اگرچه ایشان با ایجاد اختلافاتی بر سر روایت نمودن از ضعفا، مدتی توسط زعمای قم تبعید شد (نک. حلی، 1402ق، 14)، ولی به هر ترتیب، کتاب وی در آن روزگار از مکتوبات حدیثی بوده که در چهار قرن نخست هجری، بسیار مورد استفاده قرار می­گرفت.
  2. کلینی در کتاب عقل و جهل، احادیثی را به­واسطه «عدّه» برقی، روایت کرده است. اگر این مطلب پذیرفته شود که عدّه احمدبن­خالد برقی نیز از روات کلینی بوده، آن­گاه این گمان تقویت می‌شود که چند حدیثی که در کتاب عقل و جهل کلینی وجود دارد، از کتاب محاسن برقی اخذ شده‌اند یا لااقل منابع هر دو کتاب برای ذکر روایات، یکسان بوده است؛ زیرا توجه به آن دسته از اسناد کلینی که با «عدة من اصحابنا» آغاز می‌شود، نشان می‌دهد که افراد و مصادیق «عدّه» یا بیشتر آن‌ها، جزو مشایخِ اجازه کلینی بوده‌اند و هرجا کلینی به واسطه مشایخِ اجازة خود، روایتی را نقل کند، به معنای استفاده مستقیم وی از کتب حدیث مورد اجازه است (نک. فقیهی، 1384ش، 100).
  3. براساس نظر برخی از محققان، کتاب الکافی نمادی از مکتب حدیثی قم است که در حوزه حدیثی بغداد، عرضه شده است (نک. حمادی و دیگران، 1390ش، 112). شاهد این مدعا این است که کلینی در اواخر عمر، به بغداد هجرت نمود و توانست در طی حضور در بغداد، به تدوین الکافی بپردازد (نجاشی، 1416ق، 377)؛ اما چنان­که آیت­الله بروجردی معتقد است: مشایخِ حدیثیِ ری در شهر بغداد، پیش از مشایخ حوزه حدیث عقل‌گرای بغداد، از کلینی، اجازه نقل حدیث کافی را گرفتند. [13]چنان که ایشان اظهار می‌دارد: « و مَا قَالَهُ النَّجَاشِیُّ مَن انه صِنفَهُ فی عِشْرِینَ سَنَةً وَمَا یُسْتَفَادُ مِمَّا مَرعَنَ مَشیخَةِ الفَقِیهِ وَ التَّهذیبِ مِن انه سَمِعَهُ مِنْهُ بَعْدَ تَمَامِهِ الرازیونَ بِالرَّیِّ ثُمَّ اَلْعِرَاقِیُّونَ بِبَغْدَادَ انه کانَ لَهُ مِنَ العمرِ ازید مِن سَبْعِینَ سَنَة » (بروجردی، 1385ش، ۱: ۲۴۹).

البته ذکر این نکته مهم است که اکنون کتاب عقل در محاسن دیده نمی‌شود و گویا از جمله کتبی است که به مرور زمان، از بین رفته است (برای آگاهی از میزان اعتماد قدما به کتاب المحاسن برقی، رجوع کنید به برقی، 1413ق، 1: 51-54) با نگاهی به احتمالات مزبور، اثرپذیری کلینی از کتاب المحاسن در پهنه کتاب عقل و جهل، امری امکان­پذیر است.

6-1-1. اثرپذیری کتاب ایمان و کفر اصول الکافی از محاسن برقی

در آثار علمای پیش از کلینی، کتب قابل توجهی در باب الایمان و الکفر، به رشته تحریر درآمده است. به عنوان نمونه می‌توان به الایمان نوشته فضل بن شاذان و شرائع الایمان نوشته حمدان بن معافی (نجاشی، 1416ق، 138) اشاره کرد. تألیف و نگارش درباره «الایمان و الکفر» دارای پیشینه طولانی است (نجاشی، 1416ق، 327، 377) و قطعاً کلینی هنگام تدوین کتاب الایمان و الکفر، به این کتب، رجوع کرده است و با بهره‌گیری از منابع متقدم، به نیاز‌های عصر و دوران خویش، پاسخ گفته است؛ زیرا پرداختن به مبحث ایمان و توجه به این موضوع در نظر کلینی، در دوران تشتت آرای کلامی و ظهور فرقه‌های گوناگون و مکاتب مختلف، بسیار مهم بود (نک. لطفی، 1393ش، 155) و کلینی می­بایست به متقن‌ترین منابع، تکیه نموده و براساس آن به تدوین و چینش روایات خود اقدام نماید. از این­رو با دقت در فهرست اصول الکافی و مقایسه آن با المحاسن احمدبن­محمد بن خالد برقی، الگو گرفتن کلینی در چینش و تبویب ابواب کتاب الایمان و الکفر و نامگذاری عناوین و نقش نداشتن ابتکار وی در این عمل، مشخص خواهد شد.

برای تبیین اقتباس کلینی از محاسن برقی احتمالات زیر را می­توان در نظر گرفت:

  1. کتاب «الایمان و الکفر»، گسترده‏ترین بخش اصول الکافى و مشتمل بر بیش از دویست باب است. مباحث اصلى این کتاب عبارتند از: توجه کردن به حقیقت و ماهیت ایمان و کفر، صفت ایمان و صفت کفر، ویژگی مؤمنان و کافران و تبیین نقش آنها و همچنین تأکید بر پیامدها و تبعات کفر و ایمان در فرجام انسان و نفی هرگونه جبر و تفویض، مراتب ایمان، کفر و ارکان آن، توجه به بعضی فضایل ایمانی و قذارت­های نفسانی.

عنوان این کتاب، در آثار پیش از کلینی همچون کتاب «الایمان» فضل­بن­شاذان (م ۲۶۰ق) و کتاب «شرایع الإیمان» اثر حمدان­بن­معافی (نجاشی، ۱۴16ق، ۱۳۸) نیز قابل مشاهده است. همچنین ایمان با اسلام، که کتاب «ایمان و اسلام» مفضل­بن­عمر (همان، ۴۱۶) و کتاب «درجات الایمان و الکفر و وجوه الکفر» از بکربن­صالح رازی (طوسی، 1417ق، ۱۲۷) از دیگر کتبی هستند که در این باره نوشته شده­اند. با وجود این، کلینی اولین محدثی است که در جوامع اولیه روایی شیعی به این موضوع به صورت مجزا و در کنار دیگر اصول اعتقادی پرداخته است.

  1. کتاب «الایمان و الکفر» حاوی 1168 حدیث، پیرامون ایمان و کفر است. از میان مشایخ حدیثی کلینی، بیش از هزار حدیث از قمی­ها نقل شده که بیش از 79 درصد مجموع روایات را شامل می­شود. علی­بن­ابراهیم قمی 540 حدیث معادل 46 درصد و محمدبن­یحیی 387 حدیث معادل 33 درصد، روایت کرده است. بقیه روایات، از دیگر مشایخ حدیثی کلینی نقل شده است. احمدبن­محمد بن خالد برقی نیز 201 حدیث پیرامون ایمان و کفر با عناوینی همگون با کتاب «الایمان و الکفر»، در کتاب «الصفوة و النور و الرحمة من المحاسن» نقل کرده است. ناگفته نماند با درنگی بر این بخش از کتاب محاسن برقی، معلوم می­شود کتاب اصول الکافی از جهت تنسیق و تبویب، مسیر دقیق و نظام­مندتری پیموده و تنظیم صورت پذیرفته در کتاب الکافی، از ساختار مطلوبی برخوردار است. با این تحلیل آماری در مجموع روایات، وابستگی شیخ کلینی به بوم خود یعنی قم، هویدا است.[14] 
  2. بررسی مضمونی روایات کتاب الایمان و الکفر نشان می­دهد که اگرچه کلینی ظاهراً از ساختار محاسن برقی کاملاً پیروی نکرده، اما از زاویه نگرش به مسئله ایمان و کفر، مسیر احمد بن خالد برقی و کلینی یکسان بوده است. برای نمونه: کلینی در باب نخست کتاب ایمان و کفر، مبحثی را درباره طینت مؤمن و کافر آغاز می­کند و در این باب به احادیثی می پردازد که سرشت و طینت مؤمنان را پاکیزه و مبرّا از هرگونه ناپاکی و قذارت دانسته است (کلینی، 1363ش، 3: 8)؛ از سوی دیگر، احمدبن­خالد برقی نیز در کتاب محاسن، با حفظ همین نگرش، به گردآوری روایات در کتاب «الصفوة و النور و الرحمة من المحاسن» پرداخته و نخستین روایت باب « مَا خَلَقَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعالى المُؤمنَ مِنْ نورِه» را با این حدیث آغاز می کند: «أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ: قَالَ لِی یَا سُلَیْمَانُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ الْمُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ وَ صَبَغَهُمْ فِی رَحْمَتِهِ وَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ لَنَا بِالْوَلَایَةِ فَالْمُؤْمِنُ أَخُو الْمُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَ أُمِّهِ أَبُوهُ النُّورُ وَ أُمُّهُ الرَّحْمَةُ فَاتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ فَإِنَّهُ یَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ الَّذِی خُلِقَ مِنْهُ‌» (برقی، 1413ق، 1: 131). به نظر می­رسد کلینی در کتاب الایمان و الکفر ضمن بهره­گیری از نگرش قمی­ها و توجه به آرای برجستگان مکتب قم همچون: احمدبن­خالد برقی، سعی دارد در چینش احادیث نیز، از نگرش آن­ها استفاده کند. در حقیقت، کلینی علاوه بر حفظ نگاه استقلالی و ابتکاری در تدوین کتاب خویش، از نگرش قمی­ها در تنسیق روایات، اقتباس نموده است .
  3. به نظر می‌رسد الگوگیری گسترده کلینی از محاسن، با توجه به کتب متقدم خویش بوده و پی‌ریزی عناوین کتاب الایمان و الکفر، مسبوق به سابقه بوده است. لازم به ذکر است که این مطلب، به این معنا نیست که کلینی در حین باب‌بندی کتاب الایمان و الکفر، از کتب روایی دیگری بهره نبرده است. [15] برای تبیین این مطالب، با نگاهی بر بخش­هایی از فهرست مطالب المحاسن و کتاب الایمان و الکفر اصول الکافی، وجه اشتراک آن­ها و الگو گرفتن کلینی از این کتاب، آشکار می­شود.

جدول شماره (1)

اصول الکافی

المحاسن

1

بَابُ اَلْمَشِیئِهِ وَ اَلاِرَّادُّهِ

بَابُ الارادِهِ وَ اَلْمَشِیئَهِ

2

بَابُ الْجَبْرِ وَ الْقَدَرِ وَ الْأَمْرِ بَیْنَ الْأَمْرَیْنِ

بَابُ اَلاِسْتِطَاعِهِ وَ اَلاِجْبَارِ وَ التفویض

3

بَابُ طِینَةِ الْمُؤْمِنِ وَالْکَافِر

بَابُ اَلْخَلْقِ اَلْمُومِنِ مِنْ عِلِّیِّینَ

4

--------

بَابُ اَلْخَلْقِ اَلْمُومِنُ مِنْ طِینِهِ الانبیاء

5

بَابُ اَلْکَوْنِ اَلْمُومِنِ فِی صُلْبِ

بَابُ خَلْقِ اَلْمُومِنِ

6

بَابُ اَلاِخْلاَصِ

بَابُ اَلاِخْلاَصِ

6-2. اثرپذیری کتاب حجه اصول الکافی از بصائر الدرجات صفار

کتاب الحجه از 130 باب تشکیل شده و جزو مهم­ترین کتب اصول الکافی است. کلینی برای شناساندن صفات حجت خدا بر روی زمین نظیر: علم الاهی، حجیت، عصمت و وجوب طاعت امامان، احادیثی را در این کتاب گردآوری کرده است. در میان محدثان پیش از کلینی، تنها «إبراهیم بن محمد بن سعید ثقفی» (م283) با نگارش کتابی با عنوان«کتاب الحجه فی فضل المکرمین» نزدیک­ترین کتاب حدیثی را داراست که از حیث عنوان‌دهی، به کتاب الحجه الکافی نزدیک بوده و نجاشی و شیخ طوسی از آن، در کتب خویش یاد کرده‌اند (نک. نجاشی، 1416ق، 10، 17؛ طوسی، 1417ق، ش7).

پرداختن کلینی به کتاب الحجه بعد از کتاب العقل و الجهل، حاکی از اولویت و اهمیت وافر این مبحث برای وی، بین تمامی اصول اعتقادی امامیه است. از سوی دیگر، وی از نخستین محدثان شیعی است که مفهوم «حجت»[16] را به­عنوان یک مفهوم اساسی و بنیادین، وارد جوامع روایی شیعه نموده و به تفصیل، به آن پرداخته است و این عنوان‌دهی سنجیده را می‌توان ابتکار وی دانست.

ذکر این نکته نیز لازم است که دانشوران شیعی پیش از کلینی، کتب متعددی درباره امامت و نبوت نوشته­اند چنان که نام آن­ها در کتب نجاشی و شیخ طوسی وجود دارد؛ اما چنین به نظر می‌رسد که کلینی از نخستین افرادی است که به مفهوم رسالت و امامت از زاویه حجت بودن نگریسته است؛ به این معنا که نه تنها ایشان موظفند احکام واقعی الهی را برای مردم تبیین نمایند، بلکه خدای سبحان به ایشان، بر بندگان خود حجت خواهد کرد (نک. حسین­پوری، 1387ش، 2: 23).

برای تبیین اقتباس کتاب الحجه اصول الکافی از بصائرالدرجات، احتمالات زیر را می­توان در نظر گرفت:

  1. انتخاب عنوان الحجه در کتاب الکافی از بین اصول اعتقادی، نشان­دهنده هم­سو بودن تدوین اصول الکافی با بافت پیرامونی دوران کلینی است. در حقیقت، نگاه عصری کلینی بر پایه احساس نیازی است که در زمان او نسبت به این مفهوم احساس شده است. این سخن، درباره محمدبن­حسن صفار و تدوین بصائرالدرجات نیز، صادق است. از سوی دیگر، کلینی را جزو محدثانی می­دانند که از محمدبن­حسن صفار، روایت نقل کرده است (نک. صفار،1404ق ، 26). درواقع کلینی، با واسطه نیز از او نقل حدیث کرده است (اردبیلی،  1403ق، 2: 93).
  2. کتاب بصائرالدرجات صفار و کتاب الحجه الکافی، از جمله آثار روایی عصر غیبت صغرا است. ارزیابی دیدگاه­های این دو مؤلف، نقش اساسی در شناخت نظام فکری حاکم بر حوزه حدیثی مکتب قم ایفا می­کند. مقایسه روایات مندرج در آثار این دو مؤلف، هم­سویی فکری ایشان را نشان می­دهد. برای نمونه: با پی­جویی موضوع علم امام در کتاب بصائرالدرجات، با روایات گوناگونی برخورد می­کنیم که با بعضی از روایات کتاب الحجه الکافی، هم­سو است.[17] وسعت علم ائمه (ع)، یکی از مباحث بنیادین در مکتب تشیع به حساب می­آید. صفار و کلینی که پرچم­داران حوزه حدیثی قم هستند، با گردآوری احادیث این مبحث، علم امام را در نظام آفرینش و تقدیرات، معرفی کرده‌اند. علم به حقایق پیشینیان، رخدادهای زمان حال و علم به تقدیرات پسینیان، مجموعه‌ای گسترده از واقعیت­های عالم را سامان می­دهد که در مجموعه دانش­های ائمه (ع) قرار می‌گیرد. کلینی با ارائه نمونه‌هایی از این نوع احادیث در اصول الکافی، برای اثبات چنین علمی برای امامان (ع) کوشش کرد. در حالی که صاحب بصائرالدرجات به طور تفصیلی، احادیث علم امام را گردآوری نموده بود و یک حدیث را با اسناد گوناگون ارائه کرد تا بایسته­های اطمینان به آن­ها را فراهم کند. همه احادیث اصول کافی در این موضوع، ۸۵ روایت و احادیث بصائرالدرجات، بالغ بر ۴۲۳ روایت است. بنابراین علیرغم نظر اندرو نیومن (نک. نیومن، 1386ش، 276، 319، 323)، دیدگاه وی درباره تفاوت میان دو کتاب الکافی و بصائر الدرجات، نفی خواهد شد و این نکته را نیز باید مورد توجه قرار داد که: محمد بن یعقوب کلینی، علاوه بر این­که از گفتمان حوزه حدیثی قم پیروی نموده، آن را با ساختاری نوین نیز ارائه کرد. این مسئله، گمان آیت­الله بروجردی را تقویت می­کند که: الکافی قبل از عرضه در بغداد، در ری و قم عرضه شده است (نک. بروجردی، 1409ق، 1: 9).
  3. از نظر باب‌بندی، بحث دیگری درباره کتاب الحجه اصول الکافی وجود دارد و آن نشانه‌هایی از الگوگیری کلینی از بصائرالدرجات محمدبن­حسن صفار است. به بیانی دقیق­تر، هم­گونی و شباهت بسیار نزدیک عناوین کتاب الحجه اصول الکافی با عناوین ابواب احادیث بصائرالدرجات محمدبن­حسن صفار، انکارناپذیر است. از سوی دیگر، اگرچه کلینی از کتاب بصائر در نام­گذاری ابواب کتاب خویش بهره برده، ولی گاهی در عنوان‌دهی، از عناوین بی‌رنگ بهره جسته و در برخی موارد کوشیده است تا در عناوین، به اِعلامِ اعتقادِ امامیه، در راستای پاسخ­گویی به شبهات عصر خویش بپردازد.
  4. با نگاهی به جدول نیز، توجه بسیار ویژه کلینی را به بصائرالدرجات و الگو گرفتن وی را از این کتاب در چینش ابواب اصول الکافی، می­توان مشاهده کرد.[18] ذکر این نکته الزامی است که کتاب مباحث بصائرالدرجات، بسیار گسترده‌تر از روایات کلینی در کتاب الحجه است و حتی کلینی در ذکر ابواب کتاب الحجه به شکل مختصر، حرکت نموده است؛ شاید این نکته را بتوان به­نوعی، برتری الکافی بر بصائرالدرجات دانست.

جدول شماره (2)

اصول الکافی

بصائر الدرجات

1

بَابُ الْفَرْقِ بَیْنَ الرَّسُولِ وَالنَّبِیِّ وَالْمُحَدّث

بَابُ فِی الْفَرْقِ بَیْنَ الانْبِیَاءِ وَ الرُّسُلِ وَ الاَئِمِهِ وَ مَعْرِفَتِهِمْ و صِفَتِهِمْ و امر الْحَدِیث

2

بَابُ أَنَّ الأَرضَ لَا تَخلُو مِن حُجَّةٍ

بَابَ اَلاَرْضِ لاَ تَخْلُو مِنَ الحجهِ و الائمهِ

3

بَابُ أَنَّهُ لَوْ لَمْ یَبْقَ فِی الارْضِ إِلا رَجُلانِ لَکَانَ أَحَدُهُمَا الْحُجَّةَ

بَابُ فِی اَلاَئِمهِ ان اَلارْضَ لاَ تَخْلُو مِنْهُمْ وَ لَوْ کَانَ فِی اَلاِرْضِ اِثْنَانِ لَکانَ احدُهما اَلْحَجهُ

4

بَابُ أَنَّ الائمه وُلاةُ الامْرِ وَهُمُ النَّاسُ الْمَحْسُودُونَ

الَّذِینَ ذَکَرَهُمُ الله عَزَّ وَجَ

بابُ فی ائمهِ آل مُحَمَّدٍ وَ اِنَّ اللَّهَ تَعالی اَوْجَبَ طاعَتَهُمْ وَ مَوَدَّتَهُمْ وَ هُمُ اَلْمَحْسُودُونَ عَلَیَّ مَا آتَاهُمُ اَللَّهُ مِنْ فَضْلِه

5

بَابُ أَنَّ أَهْلَ الذِّکْرِ الَّذِینَ أَمَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمَّةُ‏

بابُ فی ائمهِ آل مُحَمَّدٍ انهم اَهْلُ الذِّکْرِ الَّذِینَ اَمَرَ اَللَّهُ بِسُؤالِهِمْ وَ الاَمْرِ اِلَیْهِمْ ان شاؤوا اجبُوا وَ اِنْ شَاؤُوا لَمْ یَجِبُوا

6

بَابُ أَنَّ مَنْ وَصَفَهُ اللَّهُ تَعَالَى فِی کِتَابِهِ بِالْعِلْمِ هُمُ الْأَئِمَّةُ ع‏

بَابُ فِی الائِمه انهمْ هُمُ الّذین قال اَللَّهُ تَعَالَی انَّهم یَعْلَمُونَ وَ اعْدَاءَهُمُ اللَّهُ الَّذِینَ لَایَعْلَمُونَ وَ شِیعَتُهُمْ اُولُوا الْباب

 

با وجود آن­که بعضی از مستشرقان همچون اندرو نیومن، الکافی را اثری برآمده از جریان عقل­گرای بغداد پنداشته­اند، شواهدی وجود دارد که نشان می­دهد الکافی، نمودار گفتمان حدیثی قم است. میزان استفاده کلینی از مشایخ حدیثی مکتب قم، پیروی ساختاری و ظاهری کلینی در تبویب و عنوان­دهی الکافی از بصائرالدرجات و المحاسن و غلبه داشتن نقل مضامین حدیثی متأثر از فضای نص­گرای قم، مدعای این نوشتار مبتنی بر لحاظ گفتمان عقلینقلی حوزه حدیث قم در تدوین اصول الکافی را تقویت می­نماید. به­نظر می­رسد، اقدام کلینی در تدوین الکافی متأثر از حوزه حدیثی قم، با قصد و نیت شناساندن گفتمان رایج آن حوزه، انجام شده و سفر او به بغداد و عرضه الکافی به محدثان آن دیار، جنبه تقریب­گرایانه میان مکتب حدیثی بغداد - قم داشته است.

7. نتیجه‌گیری

این پژوهش، در راستای شناخت ساختار حاکم بر تدوین/ تبویب اصول الکافی توسط کلینی نگاشته شده و به نظریه اقتباس کلینی از بزرگان پیش از خود و یا ابتکار وی در تدوین این کتاب، پرداخته است. در این پژوهش، مشخص شد:

اثرپذیری کلینی از «المحاسن» برقی و «بصائرالدرجات» صفار و کتب متقدمان، بخشی از یافته‌های این پژوهش است. با توجه به این نکته پیرامون ساختار حاکم بر اصول الکافی، لازم به ذکر است که کلینی در موارد متعددی در عنوان‌دهی و باب‌بندیِ اصول الکافی نیز، از پیشینان بهره جسته است. به بیان دقیق‌تر، با توجه به شواهد و قرائن موجود، اصول الکافی، مجموعه حدیثی است که هم مبتکرانه و هم با الگو گرفتن از کتب علمای پیشین، نگاشته شده است. کلینی در عنوان­دهی و باب‌بندی احادیث اصول کافی، توانست عناوین ابواب کتب و خودِ ابواب کتابش را متأثر از روایات، نامگذاری کند. به بیان دیگر، عناوین کتب و ابواب اصول الکافی، ابداعی نبوده و از متن حدیثْ انتخاب شده و لذا بیانگر دیدگاه مؤلف در انتخاب عناوین احادیث بوده است.

از سوی دیگر، برخی از مستشرقان همچون اندرو نیومن معتقدند که در حقیقت، اصول الکافی، اثری است که کلینی براى جامعه امامىِ بغداد تدوین کرده است ولیکن با شواهدی که در این پژوهش ارائه شد، این سخن نااستوار است. کلینی از احمدبن­خالد برقی در کتاب «العقل و الجهل» و کتاب «الایمان و الکفر» اقتباس نمود. از میان مشایخ حدیثی کلینی، اغلب احادیث از قمی­ها و بقیه روایات، از دیگر مشایخ حدیثی کلینی نقل شده است. برای نمونه: احمدبن­محمد بن خالد برقی، احادیثی درباره ایمان و کفر با عناوینی همگون با کتاب «الایمان و الکفر» در کتاب «الصفوة و النور و الرحمة من المحاسن»" نقل کرده است. ضمناً در این پژوهش، بر این موضوع تأکید شد که کتاب اصول الکافی، از جهت تنسیق و تبویب نسبت به المحاسن، مسیر دقیق­تر و نظام­مندی پیموده و تنظیم صورت پذیرفته در کتاب الکافی، از ساختار مطلوبی برخوردار است. البته وابستگی شیخ کلینی به بوم خود، یعنی قم، کاملاً مشهود است.

باید افزود که کلینی برای تدوین کتاب «الحجه»، از بصائرالدرجات صفار، اثر پذیرفته است. زیرا همگونی و شباهت بسیار نزدیک عناوین کتاب الحجه اصول الکافی با عناوین ابواب احادیث بصائرالدرجات محمد بن حسن صفار، انکارناپذیر است. از طرفی دیگر، افزون بر جنبه ساختاری، با مقایسه محتوایی احادیث موجود در آثار این دو مؤلف، هم­سویی فکری کلینی و صفار نیز، قابل مشاهده است. البته کلینی گاهی در عنوان‌دهی، از عناوین بی‌رنگ و در بعضی مواقع با استمداد از مضمون روایات، به گزینش عناوین، مبادرت ورزیده است. با وجود این، کلینی تلاش کرده تا عناوینی برگزیند که در راستای اِعلامِ باورها و اندیشه­های امامیه باشد.

بنابراین الکافی، نمودار گفتمان حوزه حدیثی قم است که در حوزه حدیثی بغداد، عرضه شده است. گویا شیخ کلینی با ارائه کتاب حدیثی خود به مشایخ حدیثی ری در بغداد، در صدد این بوده است که نشان دهد الکافی که با «العقل و الجهل» آغاز شده است، حامل رویکرد حوزه حدیثی قم و نیز همراه و هم­گام با این جریان است. به این بیان که گفتمان حوزه قم، عقلی-نقلی بوده و خود کتاب الکافی، مهم­ترین شاهد و گواه بر این مدعاست.

منابع

ابن قولویه، جعفربن محمد، کامل الزیارات، تحقیق: جواد قیومی، قم، نشرالفقاهه، 1417ق.

استرآبادی، محمدامین، الفوائد المدنیه، محقق: رحمت­الله رحمتی اراکی، قم، جماعه المدرسین فی حوزه العلمیه بقم، 1426ق.

اصفهانی، محمدحسین، نهایه الدرایه فی شرح الکفایه، محقق: موسسه آل البیت لاحیاء التراث، بیروت، موسسه آل البیت، 1429ق.

اردبیلی، محمد بن علی، جامع الرواه و الازاحه الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، بیروت، دارالاضواء، 1403ق.

برقی، احمدبن­خالد، المحاسن، تحقیق: سیدمهدی رجائی، قم، المعاونیه الثقافیه لجمع العالمی لاهل البیت، 1413ق.

بروجردی، سیدحسین، اسانید کتاب الکافی، تحقیق: محمود دریاب، قم، موسسه آیه الله العظمی بروجردی، 1385ش.

______________، تجرید الاساتید، مشهد، بنیاد پژوهش­های اسلامی آستان قدس رضوی، 1409ق.

تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالضواء، 1403ق.

حبیب العمیدی، سیدثامر هاشم، الشیخ کلینی البغدادی و کتابه الکافی:الفروع، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1414ق.

حجت، هادی، جوامع حدیثی شیعه، تهران، سمت، 1388ش.

حسین­پوری، امین، کاوشی درباره تبویب الکافی، قم، دارالحدیث، 1387ش.

حلی، یوسف­بن­مطهر، خلاصه الاقوال (رجال علامه حلی)، قم، منشورات رضی، 1402ق.

حمادی، عبدالرضا و دیگران، «الکافی و گفتمان حدیثی قم»، علوم حدیث، 1390ش، سال هفدهم، شماره چهارم، صص 98-113.

خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، تهران، مکتبه اسماعیلیان، 1390ق.

سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایه، بی­جا، دار احیاء التراث العربی، بی­تا.

شفیعی، سیدعلی، بررسی ویژگی‌های کتاب کافی روش کلینی در آن، قم، دارالحدیث، 1387ش.

شولر، ‌گریگور، شفاهی و مکتوب در نخستین سده‌های اسلامی، مترجم: نصرت نیل­ساز، بی‌جا، حکمت، 1393ش.

صالح، صبحی، علوم الحدیث و مصطلحه، قم، منشورات رضی، 1363ش.

صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد، مصحح:حاج میرزا محسن کوچه باغی، قم، منشورات مکتبه آیت الله مرعشی، 1404ق.

صدوق، محمدبن­علی، کتاب من لایحضره الفقیه، تصحیح: علی­اکبر غفاری، قم، جماعه المدرسین فی حوزه العلمیه، بی‌تا.

طباطبایی، سیدکاظم و رضاداد، علیه، «جامع­نویسان پیش از کلینی»، قم، ویژه کنگره بین‌المللی ثقه الاسلام کلینی، بهار 1388ش، شماره اول، صص 9-35.

طوسی، محمدبن­حسن، الفهرست، قم، موسسه نشرالفقاهه، 1417ق.

عاملی، بدرالدین­بن­احمد، الحاشیه علی اصول الکافی، محقق: علی فاضلی، قم، دارالحدیث، 1383ش.

فرزندوحی، جمال و دیگران، «اعتبارسنجی منابع کتاب الکافی»، سراج منیر،1391ش، دوره سوم، صص114-145.

کلینی، محمدبن­یعقوب، الکافی، تصحیح: علی­اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ پنجم، 1363ش.

لطفی، سیدمهدی، «روش شیخ کلینی در طبقه‌بندی روایات کافی»، دوفصلنامه مطالعات قرآن و حدیث، بهار و تابستان 1393ش، شماره دوم، صص145-171.

مسعودی، عبدالهادی، روش فهم حدیث، تهران، سمت، 1384ش.

معارف، مجید، تاریخ عمومی حدیث با رویکرد تحلیلی، تهران، کویر، 1393ش.

_________، جوامع حدیثی اهل سنت، تهران، سمت، 1383ش.

نجاشی، احمدبن­علی، فهرست مصنفی اسماء الشیعه (رجال النجاشی)، تحقیق: سیدموسی شبیری زنجانی، قم، موسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1416ق.

نیومن، آندرو، دوره شکل‌گیری تشیع دوازده امامی (گفتمان حدیثی میان قم و بغداد)، مترجمان: مهدی ابوطالبی و دیگران، قم، شیعه‌شناسی، 1386ش.

 

[1]. استادیار گروه علوم قرآن و حدیث دانشگاه کاشان. sattar@kashanu.ac.ir

[2]. دانشجوی دکتری رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه کاشان (نویسنده مسئول). seyyedmosavi1375@gmail.com

[3]. کارشناس ارشد رشته تاریخ تشیع دانشگاه پیام نور کاشان. msv_elyas1992@yahoo.com

تاریخ دریافت: 13/04/1400         تاریخ پذیرش: 15/09/1400

[4] Assistant Professor, Department of Quranic and Hadith Sciences, Kashan University. sattar@kashanu.ac.ir

[5] PhD student in Quranic and Hadith Sciences, Kashan University (responsible author). seyyedmosavi1375@gmail.com

[6] Master of Shiite History, Payame Noor University of Kashan. msv_elyas1992@yahoo.com

Date of receipt: 13/04/1400

 Date of acceptance: 15/09/1400

.[7] برای درک دلیل تفاوت منش کلینی با سایر کتب اربعه در افزودن اعتقادات، توجه به این نکته ضروری استجریانی وجود داشت که از طریق تخریب و تحریف باورهای اصیل و اصولی مذهبی و نفی فضایل خاندان پیامبر (ص) و جعل روایات، در مدح دشمنان شناخته شده و ناشناخته، تصمیم گرفته بودند که عقاید شیعه را سست و ویران کنند. آنان کار چندانی به فروع فقه شیعه و احکام اجرایی آن نداشتند؛ چون هنگامی که اصول عقاید را از مردم بگیرند و مجعولات و تحریفات خود را به جای روایات وارده، به مردم تلقین کنند، دیگر اهمیتی برای تخریب و تحریف فروع، باقی نمی­ماند. او براساس موافقت و یا عدم مخالفت با کتاب خدا و دلیل عقل و سنت متواتره و دیگر مرجحات منصوصه، کتاب الکافی را فراهم آورده است. به همین دلیل، مدت بیست سال صرف تألیف و تنسیق این کتاب نموده است. تحمل این مشکلات علمی و آن شرایط سخت و طاقت­فرسای مسافرت از ری به عراق، بعلبک، دمشق، دیگر سرزمین­های دوردست، جهت یافتن اصول اصلی مدون حدیث، ملاقات با مشایخ روایت، دفع و رفع نقاط ابهام، همه، نشان از سختی و پشتکار کم­نظیر کلینی دارد» (شفیعی، 1387ش، 1: 471). البته دلایل دیگری نیز وجود دارد که از حوصله این بحث، خارج است.

. [8]برای تقریب به ذهن به گفته محققان، کلینی سعی بلیغی در چینش روایات براساس درجه اعتبار آن نموده است. به طوری­که در هر باب، روایتی که ایشان نقل می­کند، معتبرترین و مهم­ترین روایت ذیل آن باب بوده و به همین ترتیب، گام به گام، احادیث را پشت سر یکدیگر قرار می دهد؛ و این مطلب نشان از تلاش والای کلینی در چینش روایات هر باب دارد. گو اینکه ایشان روایات هر باب را براساس صحت و وضوح در دلالت، کنار یکدیگر سامان بخشیده و ترتیب روایات در هرباب، حاکی از میزان درجه اعتبار هر روایت در آن باب است (نک. اصفهانی، 1429ق، 219، 222؛ خوانساری، 1390ق، 553). به سخن دیگر، رعایت اولویت در ذکر روایات هر باب، از اقدامات مهم کلینی در تدوین هر باب، محسوب می شود؛ به گونه­ای که وی می­کوشد روایات مهم هر باب را درآغاز آن باب قرار دهد (نک. حبیب العمیدی، 1414ق، 133).

[9]. «وَ إِنَّمَا ذَکَرْنَا ذَلِکَ لتحقیق الْمَقَامِ الَّذِی زِلْتُ فِیهِ أَقْدَامٍ أَقْوَامٍ مِنْ فَحَوَّلَ الْأَعْلَامِ لَا لِحَاجَتِنَا إِلَیْهِ فَإِنِّی قَدْ قَرَأْتُ أُصُولِ کِتَابِ الْکَافِی وَکَّلَ تهذیب الحدیث وَ غَیْرُهُمَا عَلَى أَعْلَمُ الْمُتَأَخِّرِینَ بِعِلْمِ الْحَدِیثِ وَ الرِّجَالِ وَ أَوْرَعُهُمْ وَ هُوَ سَیِّدَنَا الْإِمَامِ الْعَلَّامَةِ والقدوة الْهُمَامُ الفهامة قدوة المقدسین أَعْظَمُ الْمُحَقِّقِینَ الْمِیرْزَا مُحَمَّدٍ الأسترابادی وَ هُوَ قَدْ قَرَأَ عَلَى شبیخه وَ قَرَأَ شَیْخِهِ عَلَى شَیْخِهِ مُتَّصِلَةٍ إِلَى أَصْحَابِ الْعِصْمَةِ أَنَا کَمَا ذَکَرَهُ فِی آخَرَ کتاب الرِّجَالِ- نَوَّرَ اللَّهُ مرقده- وَلِیُّ طُرُقِ أُخْرَى مِنْ مَشَایِخِ أُخَرَ- قَدَّسَ اللَّهُ سِرَّهُمْ- مِنْهُمُ السَّیِّدُ وَ السِّنْدُ وَ الْعَلَّامَةُ الْأَوْحَدُ صَاحِبُ کِتَابِ الْمَدَارِکِ

.[10] «وَ قَوْلِهِ: وَ لَا تَمُدَّ الْبَاءَ حَتَّى تَرْفَعَ السِّینَ (۱۷۲، ح23) أَیْ لَا تُکْتَبُ الْبَاءِ بِأَلْفِ کَمَا یُکْتَبُ فِی غَیْرِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، بَلْ یُوصَلَ الْبَاءِ بِالسِّینِ لْتَرْفَعْ السِّینُ عَلَیْهَا، فَیَبْعَثُ عَلَى تَحْسِینِ اللَّفْظَةِ. فَزِعَتْ، مِنْ جَمْعٍ حَوَاشِی الْأُصُولِ مِنْ خَلُّهُ الشَّرِیفُ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ سَنَةٍ ۱۰۹۶، والمسؤول مِنَ اللَّهِ أَنْ یُوَفِّقَنِی لِجُمَعِ حَوَاشِی الْفُرُوعِ فِی مَحَلٍّ آخَرَ، وَ أَنَّا الْفَقِیرُ إِلَى اللَّهِ الْقَوِیِّ مُحَمَّدِ الْمُلَقَّبِ بِالتُّقَی الْمُوسَوِیُّ، وَ الْحَمْدُلِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ، وَالصَّلَاةُ عَلَى خَیْرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ

.[11] در زبان یونانی، با وضع دو اصطلاح مختلف برای یادداشت­های شخصی که استاد برای یادآوری هنگام ارائه درس آماده می­کند و آثاری که براساس قواعد روشمند و معین تألیف و ویرایش می­شود، تمایز دقیقی قائل شده­اند. برای مورد اول، واژه هیپومِنِما (hypomnema) و برای مورد دوم، واژه سینگراما (syngramma) انتخاب شده است؛ اما در زبان عربی، چنین تمایزی وجود ندارد (شولر، 1393ش، 100، 172). شولر با اشاره به این­که در دوره­های اولیه، واژه «کتاب» جز در مواردی که اشاره به قرآن داشت، معمولا تنها به معنای «چیز نوشته شده»، «یادداشت­ها» و «نگاشته­ها» بود و به طور کلی اشاره به کتاب­های واقعی نداشت، می­گوید: منابع مکتوب مؤلفان جوامع اولیه، اغلب متونی غیر رسمی و به شکل مجموعه­ای مرتب از یادداشت­ها و دفاتر بود (همان، 169-170).

[12]. شرح مکاسب محرمه سال 1389ش، ذیل بحث کتاب علی­بن­جعفر- تقریرات درس خارج فقه حضرت آیت­الله سیداحمد مددی - تدوین: کاظم دلیری.

[13]. در جایی دیگر، آیت الله بروجردی می فرماید: «وَ هَذِهِ کُلُّهَا دعاوی عَارِیَّةً عَنِ الدَّلِیلُ غَیْرِ خَارِجَةَ عَنْ حُدُودِ الْخَرْصِ وَ التخمین، فیالیتها کَانَتْ مَقْرُونَةُ بِالشَّاهِدِ وَ مُثْبَتَةُ بِالدَّلِیلِ حَتَّى نستریح الیها عَنْ تَحَمُّلِ کَثِیرٍ مِنَ المشاق والمتاعب. وَ لَمْ یَتَحَقَّقْ بَعْدَ لَنَا انْهَ کَانَ بِبَغْدَادَ ایام تَصْنِیفِ الْکِتَابِ، بَلِ الظَّاهِرُ مِنْ کَلَامِ النجاشی، حَیْثُ قَالَ شَیْخُ أَصْحَابِنَا فِی وَقْتِهِ بالری وَ وَجْهِهِمْ، هَوَانِهِ کَانَ بالری طُولَ حَیَاتِهِ خُصُوصاً أَیَّامٍ تکامله فِی الْعِلْمِ، فانها الزَّمَانِ الَّذِی یُمْکِنُ دعوی کونه شیخ أَصْحَابِنَا وَ وَجْهِهِمْ فِیهِ. فَلَوْ کَانَ فِی مُدَّةِ تصنیفه الَّتِی زَعَمَ أَنَّهَا عِشْرُونَ سَنَةً بِبَغْدَادَ لَمْ یَبْقَ زَمَانُ تکامله شیء یَصْلُحُ لَانَ یَکُونُ فِیهِ شَیْخُ أَصْحَابِنَا بالرى وَ وَجْهِهِمْ. وَ لَا ینافی ذلک مَوْتِهِ بِبَغْدَادَ وَ دَفَنَهُ بِهَا اذ یُمْکِنُ أَنْ یَکُونَ سَافَرَ الیها فِی أَوَاخِرِ عُمُرِهِ عابرا أَوْ مُقِیماً فادرکه أَجَلُهُ بِهَا. وَ الْغَالِبَ عَلَى ظنی بَعْدَ ملاحظه عِبَارَةُ النَّجَاشِیُّ الْمُتَقَدِّمَةِ، وَأَنْ الْجَمَاعَةِ الَّذِینَ رَوَى الصَّدُوقُ کتاب الْکَافِی عَنْهُمْ مِنْ أَهْلِ کلین وَ الرِّىُّ وَ مَا تَقَدَّمَ مِنْ مشیخة التَّهْذِیبِ مِنْ سَمَاعِ احْمَدَ بْنِ ابراهیم وعبدالکریم بْنِ نصرایاه عَنْ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ بِبَغْدَادَ، بِبَابِ الْکُوفَةِ بدرب السِّلْسِلَةِ سَنَةً ۳۲۷، وَ مَا مَرَّ عَنِ النَّجَاشِیُّ وَ فِهْرِسْتُ الشَّیْخِ مِنْ مَوْتِهِ بِبَغْدَادَ وَ دَفَنَهُ بِبَابِ الْکُوفَةِ بمقبرتها هَوَانِهِ کَانَ بالری وَ صِنْفُ کِتَابِهِ بِهَا وَ سَمِعَهُ مِنْهُ بِهَا جَمَاعَةُ مِنْ شُیُوخِنَا ثُمَّ سَافَرَ الَىَّ بَغْدَادَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِسَنَتَیْنِ أَوْ اکثرو نَزَلَ بِمَحَلَّةِ بَابِ الْکُوفَةِ وَ سَمِعَهُ مِنْهُ بِهَا أَیْضاً جَمَاعَةُ مِنِ الْبَغْدَادِیِّینَ وَ الْکُوفِیِّینَ وَ کَانَ بِهَا الَىَّ انَّ یتوفی وَ دُفِنَ بِمَقْبَرَةٍ تلک الْمُحِلَّةُ ...» (بروجردی، 1358ش، ۱: ۲۴۵). البته باید خاطر نشان کرد که آیت­الله بروجردی معتقدند که کتاب الکافی، در ری تدوین شد و سپس با مهاجرت ثقةالاسلام به بغداد، ایشان این کتاب را به مشایخ بغداد، عرضه کرد.

[14]. بر اساس نظر برخی از محققان به طور کلی، کتاب الکافی، نمادی از مکتب قم است نه بغداد (ر.ک: طباطبایی و دیگران، ۱۳88ش، ۹۸-۱۱۳).

 .[15]این مسأله، به این دلیل است که کلینی ممکن است روایاتی را پس از گردآوری مطالب و تألیف اولیه، یافته باشد و سپس مجبور به اضافه کردن این روایات، به مجموعه روایات خویش شده و این مطلب، نشان می­دهد که کلینی به تدریج و با دقت، روایات را به کتاب خود افزوده است و در مقاطع مختلف، به روایاتی دست یافته است (نک. لطفی، 1393ش، 159). علاوه براین، طولانی شدن تألیف الکافی، بنا به نظر برخی از رجالیان (نجاشی، 1416ق، 377)، مویّد بر مطلب مذکور است.

.[16] کلینی با گزینش عنوان الحجه برای این بخش از اصول الکافی، به دو مهم دست یافته است: 1- احادیث مرتبط با نبوت و امامت را در یک کتاب گردآورده است. 2- ارتباط دوطرفه میان بندگان و فرستادن انبیا و نصب ائمه را از باب تکلیف­خواهی، ایجاد نموده است. برای اطلاع بیشتر درباره مفهوم حجت، به "سیر تاریخی؛ معانی متفاوت حجت" نوشته حاج منوچهری دائرةالمعارف اسلامی (20: 168-172) رجوع کنید.

[17]. برای اطلاع بیشتر بنگرید: حمادی، عبدالرضا، گستره علم امام در مقایسه روایات اصول الکافی و بصائرالدرجات، فصل دوم، گفتار دوم.

[18]. البته این احتمال نیز وجود دارد که عناوین ابواب کتاب بصائرالدرجات و اصول کافی، برگرفته از روایات باشد؛ با این تفاوت که محمدبن­حسن صفار در تنظیم، از عناوین خاص و کلینی از عناوین عام­تری استفاده می­کند (نک.حمادی، 1390ش، 78).

کلید واژه ها: طبقه­ بندی روایات، اصول اربعمأه، تبویب موضوعی، تبویب احادیث، الکافی.