«عشق ساختارشکنانه در غزلیات سنایی»

نویسندگانفاطمه سادات طاهری,المیرا تسلیمی
همایشدومین همایش مطالعات شرق شناسی و بیدل
تاریخ برگزاری همایش۲۰۱۷-۳-۱
محل برگزاری همایشعلیگر
نوع ارائهسخنرانی
سطح همایشبین المللی

چکیده مقاله

ادبیات غنایی به سبب ماهیت خاص خود؛ یعنی تبیین احساسات متنوع شاعر و عشق به عنوان قوی¬ترین مضمون این نوع ادبی، بیشترین قابلیت بیان مضامین ساختارشکنانه را دارند. سنایی به¬عنوان یکی از بزرگترین شاعران، در شعر فارسی به-طورکلی و در غزلسرایی به¬طورخاص تحولات بسیاری ایجادکرد. یکی از مضامین رایج غزلیات سنایی عشق است که شاعر با روحیۀ ساختارشکنانه¬اش تصاویر و برداشت¬هایی تازه از آن ارائه¬کرده¬است. خلق معانی ساختارشکنانه و عرف¬ستیزانۀ سنایی در حوزۀ عشق، عاشق و معشوق باعث برجستگی غزلیات سنایی شده¬است. نگارندگان درنظردارند با استخراج مضامین ساختارشکنانۀ غزلیات سنایی در حوزۀ عشق و با ذکر شواهد متعدد شعری ثابت¬کنند سنایی قبل از پیدایش مکتب ساختارشکنی در غرب با درهم¬شکستن روساخت و ژرف¬ساخت زبان و به¬کارگیری عوامل آشنایی¬زدایی کلام، ساختار رایج غزل عاشقانۀ فارسی را درهم¬شکسته¬است. سنایی بر خلاف شاعران گذشته با استفاده از فنون ادبی و خلق مضامین جدیدی؛ مثل: هدایتگری، دین¬ستیزی، جاودانه¬کنندگی، کران¬ناپذیری، مقدر¬بودن، جامع اضدادبودن عشق و ... از یک¬سو و از سوی دیگر ازطریق قائل¬شدن صفات ساختارشکنانه¬ای؛ ازقبیل برتری¬ معشوق برهمه¬چیز حتی انبیا و فرشتگان، گمراه¬کنندگی، وفاپیشگی، کافرپیشگی و ... برای معشوق توانسته¬است در شعر خود و به¬تبعِ آن در شعر فارسی «رستاخیز»ی به¬پاکند که شاعران بزرگ بعد از وی به پیروی از شیوۀ او پرداخته¬اند